بعد از تلاشها برای آشتی دادن اسلام با حقوق بشر، تلاشهایی برای نزدیک کردن همجنس گرایی و اسلام در حال شکل گیری و گسترش است. در همین راستا، در جشنواره بین الملل فیلم عفو بین الملل، فیلمی با عنوان « جهادی برای عشق» از یک کارگردان مسلمان در این جشنواره به نمایش در آمد. کارگردانی که تمام سعیش را کرد که نشان دهد قرآن و اسلام با همجنس گرایی هیچ منافاتی ندارد و چون اسلام دین رحمت است، با همجنس گرایان هم اگر بر اساس قرآن عمل شود، آن ها هیچ وقت در کشورهای مسلمان با مشکل روبرو نمیشوند.
توی این فیلم کارگردان سعی می کرد از زبون پیامبر قوم لوط تا مولانا بکشه بیرون که اسلام دین عشقه و در این دین هر نوع عشقی حتی عشق دو همجنس هم به هم آزاده. به نظر میاد که این آدم ها دچار عذاب وجدان شدن و سعی می کنن به هر دری بزنن که از این عذاب نجات پیدا کنن. البته شاید بهتر بگیم اینها دچار بحران هویتن. س ک سوالیتشون رو نمیتونن به اعتقادات دینیشون تطبیق بدن.
تو این فیلم پای ثابت همه فیلم هایی که از گیهای ایران صحبت می کنه، آرشام پارسی هم بود. خداییش این ایرانیها کمتر از ترکها و پاکستانیها و عربها سعی داشتن بگن که اسلام با همجنس گرایی موافقه. فقط یکیشون که عشق امام حسین داشت و همیشه تو مراسم عاشورا و تاسوعا حاضر بود غیر از این فکر میکرد.
فیلم از جشنواره برلن جایزه گرفته ولی ظاهرا به خاطر موضوعی بوده که انتخاب کرده که خوب موضوع داغ روزه و تو اگه بدترین فیلم رو در این مورد بسازی حتما به سرعت مشهور خواهی شد.
خیلی متاسفم که نتونستم از دید حقوق بشری و این که این آدمها چقدر در کشورهاشون با مشکل برای هویت جنسیشون مواجه هستند، بگم. راستش این تناقضه خیلی بیشتر اذیتم کرد تا سختیهایی که اونها داشتن میکشیدن.
این داستان عدم اختلاف حقوق بشر و اسلام خیلی به مذاق من یکی خوش نمیاد. وقتی شیرین عبادی در هر مصاحبه ای اولین جمله اش اینه که اسلام با حقوق بشر منافاتی نداره،حالم بد میشه. به نظرم این آدم ها تکلیفشون با خودشون مشخص نیست. اگه اسلام خوبه که چرا سعی می کنید با حقوق بشر تطبیقش بدید که اولی «الهی» و دومی انسانی. اگر حقوق بشر بهتره و دارید سعی
می کنید اسلام رو بکشید بالا تا به اون برسه که باز هم با اعتقاداتون جور در نمیاد که اسلام کامله.
اینکه آدمها نمیتونن و نمیخوان انتخاب کنن. خوب اگه همجنس گرا هستی، هویتت رو بچسب و چی کار داری حالا از دین واسش مایه بذاری و از دین واسش فاکت بیاری. دین جواب همه سوال ها رو نداره و لزوما با همه هویتها سازگار نیست و واسه خیلی هویتها و نیازهای جدید جواب نداره. من نمیدونم چرا یه واقعیت به این سادگی رو نمیتونیم بپذیریم. باز هم اینها از این سرچشمه میگیره که داریم سعی می کنیم برای دین کارکرد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بسازیم. کاری که 30 سال داره تو اون مملکت انجام میشه و نتیجه اش رو هو داریم می بینیم. جمهوری اسلامی یه جور کارکرد اجتماعی از دین میسازه. اون هایی که می خوان قوانین بشری رو با قوانین دینی جور کنن یه جور دیگه می خوان همین کارکرد رو بازسازی کنن.
۱۳۸۷ فروردین ۱۰, شنبه
۱۳۸۷ فروردین ۳, شنبه
تعطیلات عید خود را چگونه گذراندید؟
صدام بدجور گرفته و در نمیاد. آخرین باری که این اتفاق افتاده بود وقتی بود که سوار اتوبوسی بودیم که ما رو به استادیوم آزادی برده بود و راهمون ندادن بریم تو، فریاد میزدیم سهم من سهم زن نیمی از آزادی. اونوقت هم صدام بدجور گرفت.
این دفعه نه تنها فریاد نزدم بلکه با رفیقمون رفتیم تو یک رستوران و در کمال آرامش شام صرف کردیم و گفتیم و خندیدیم.
الان دیدم نمیتونم درست حسابی حرف بزنم گفتم بیام بنویسم تو این بهار سرد و بارانی آمستردام. اینجا که از بهار و بوی بهار خبری نیست ولی لاله های سفیدی که این رفیق خریده و گذاشته رو میزش واقعا حس خوبی به ادم میده.
غبطه میخورم به اونهایی که تو این حال و هوا تونستن برن ایران و با حال و هوای عید اونجا حال کنن. به نظرم بهترین زمان برای سفر به ایران عیده. همه فامیل دوست آشنا رو میبینی و به قول معروف دیدارها تازه میشن. این دیدوبازدید عید، از بهترین بخشهای خاطرات دوران کودکیمه. اینکه این ظرف آجیل و تخمه رو در کمتر از چند دقیقه خالی میکردیم و مامان اخم می کردو هر دفعه سفارش میکرد خونه بعدی که میریم حواسمون رو جمع کنیم و اینقدر هله هوله نخوریم. البته ما هم که هیچوقت گوش شنوا نداشتیم.یکی از خوشی های عید برای ما این بود که هر جا که می رفتیم به سرعت به یه پارتی تبدیل میشد،بزن وبرقص که تا خود 13 ادامه داشت و روز 13 فقط جاش از تو خونه میرفت به طبیعت.
به هر حال، الان در سکوت کامل نشستم و دارم می نویسم نه از آواز خبریه نه از پارتی و نه از بزن و برقص.
این دفعه نه تنها فریاد نزدم بلکه با رفیقمون رفتیم تو یک رستوران و در کمال آرامش شام صرف کردیم و گفتیم و خندیدیم.
الان دیدم نمیتونم درست حسابی حرف بزنم گفتم بیام بنویسم تو این بهار سرد و بارانی آمستردام. اینجا که از بهار و بوی بهار خبری نیست ولی لاله های سفیدی که این رفیق خریده و گذاشته رو میزش واقعا حس خوبی به ادم میده.
غبطه میخورم به اونهایی که تو این حال و هوا تونستن برن ایران و با حال و هوای عید اونجا حال کنن. به نظرم بهترین زمان برای سفر به ایران عیده. همه فامیل دوست آشنا رو میبینی و به قول معروف دیدارها تازه میشن. این دیدوبازدید عید، از بهترین بخشهای خاطرات دوران کودکیمه. اینکه این ظرف آجیل و تخمه رو در کمتر از چند دقیقه خالی میکردیم و مامان اخم می کردو هر دفعه سفارش میکرد خونه بعدی که میریم حواسمون رو جمع کنیم و اینقدر هله هوله نخوریم. البته ما هم که هیچوقت گوش شنوا نداشتیم.یکی از خوشی های عید برای ما این بود که هر جا که می رفتیم به سرعت به یه پارتی تبدیل میشد،بزن وبرقص که تا خود 13 ادامه داشت و روز 13 فقط جاش از تو خونه میرفت به طبیعت.
به هر حال، الان در سکوت کامل نشستم و دارم می نویسم نه از آواز خبریه نه از پارتی و نه از بزن و برقص.
۱۳۸۶ اسفند ۲۹, چهارشنبه
یه سال دیگه داره میاد
یک سال دیگه هم با همه خوبیها و بدیهاش، دلهره ها و شادیهاش گذشت و ما دوباره منتظریم ببینیم سال جدید برامون چی ارمغان میاره.
سال گذشته برای من پر بود از دستاوردها، دلشورهها، تنهاییها و با هم بودنها. اگر بخوام یک نگاه اجمالی به سال گذشته کنم فکر کنم رویهم رفته من رو چندین قدم در مسیری که برای زندگیم انتخاب کردم جلوتر برد. پس میشه گفت در راه هدفهام سال خوبی بود. اگر چه اتفاقات غیر منتظره برای مدتی مسیر زندگیم رو به هم زد و روزهای پر از نگرانی برام آورد.
از نظر زندگی شخصی هم درسته که یک سال دیگه به سالهای از هم جدا بودن اضافه کرد ولی میتونم بگم در احساسی که به هم داشتیم خللی وارد نکرد و این خیلی امیدوار کننده است.
سال گذشته زندگی تو دو کشور مختلف را تجربه کردم که هر کدوم تجربههای خاص خودشون رو برام داشتن. احتمالا سال جدید هم در یک طرف دیگه دنیا یک زندگی جدید دیگه ای رو شروع کنم که البته از همین الان کلی براش ذوق زده ام.
دوستای جدید خوبی اومدن تو زندگیم که واقعا برای داشتنش خوشحالم. اگر چه امسال فهمیدم که چقدر از بعضی دوستای قدیمم فاصله گرفتم و دیگه خیلی حرف مشترک برای هم نداریم.
با اینکه اینجا خیلی بوی بهار رو حس نمی کنم ولی خونه تکونی که بابا مامان انجام میدن و سنت خرید شب عیدشون رو که تو یه کشور دیگه یادشون نرفته، بهم میگه که سال نو داره میاد.
برای همه سال پر از خوشی آرزو می کنم و امیدوارم آرزوهاتون به حقیقت بپیونده.
سال گذشته برای من پر بود از دستاوردها، دلشورهها، تنهاییها و با هم بودنها. اگر بخوام یک نگاه اجمالی به سال گذشته کنم فکر کنم رویهم رفته من رو چندین قدم در مسیری که برای زندگیم انتخاب کردم جلوتر برد. پس میشه گفت در راه هدفهام سال خوبی بود. اگر چه اتفاقات غیر منتظره برای مدتی مسیر زندگیم رو به هم زد و روزهای پر از نگرانی برام آورد.
از نظر زندگی شخصی هم درسته که یک سال دیگه به سالهای از هم جدا بودن اضافه کرد ولی میتونم بگم در احساسی که به هم داشتیم خللی وارد نکرد و این خیلی امیدوار کننده است.
سال گذشته زندگی تو دو کشور مختلف را تجربه کردم که هر کدوم تجربههای خاص خودشون رو برام داشتن. احتمالا سال جدید هم در یک طرف دیگه دنیا یک زندگی جدید دیگه ای رو شروع کنم که البته از همین الان کلی براش ذوق زده ام.
دوستای جدید خوبی اومدن تو زندگیم که واقعا برای داشتنش خوشحالم. اگر چه امسال فهمیدم که چقدر از بعضی دوستای قدیمم فاصله گرفتم و دیگه خیلی حرف مشترک برای هم نداریم.
با اینکه اینجا خیلی بوی بهار رو حس نمی کنم ولی خونه تکونی که بابا مامان انجام میدن و سنت خرید شب عیدشون رو که تو یه کشور دیگه یادشون نرفته، بهم میگه که سال نو داره میاد.
برای همه سال پر از خوشی آرزو می کنم و امیدوارم آرزوهاتون به حقیقت بپیونده.
۱۳۸۶ اسفند ۲۴, جمعه
سریالهای محبوب
همزمان با پایان یافتن هشتمین سریال انتخابات مجلس، آخرین دوره 13 قسمتی سریال محبوبم سکس اند د سیتی هم تموم شد.و من الان کاملا غمگین از این اتفاقی که مثل انتخابات به هیچ عنوان «پرشور» نبود، موندم چه سریال جذابی جایگزین این سریال کنم. از هر پیشنهاد سازندهای استقبال میشود.
بدین وسیله دختر غمگینی را شاد کنید...
بدین وسیله دختر غمگینی را شاد کنید...
۱۳۸۶ اسفند ۱۹, یکشنبه
روز جهانی زن در اینترنت
به مناسبت روز جهانی زن دو تا مطلب برای رادیو زمانه آماده کردم.
امسال بیشتر فعالان جنبش زنان سعی کردهاند که به مناسبت این روز مقالهها و گزارشها مختلفی را چاپ کنن که هم در سایت میدان زنان و هم در مدرسه فمینیستی میتونید ببینیدشون.
مطالب خودم یکی با عنوان شریعتی و عروسک فرنگی چاپ شد و دیگری مصاحبهای با دکتر صادقی درباره زنان و ناسیولیسم.
مطلب لوا رو با اسم تک گویی واژنها رو هم از دست ندید. همچنین رسانههای زنان از آسیه.
پرستو هم یه گزارش خیلی خوب داده از مراسم روز جهانی زن در لندن.
امسال بیشتر فعالان جنبش زنان سعی کردهاند که به مناسبت این روز مقالهها و گزارشها مختلفی را چاپ کنن که هم در سایت میدان زنان و هم در مدرسه فمینیستی میتونید ببینیدشون.
مطالب خودم یکی با عنوان شریعتی و عروسک فرنگی چاپ شد و دیگری مصاحبهای با دکتر صادقی درباره زنان و ناسیولیسم.
مطلب لوا رو با اسم تک گویی واژنها رو هم از دست ندید. همچنین رسانههای زنان از آسیه.
پرستو هم یه گزارش خیلی خوب داده از مراسم روز جهانی زن در لندن.
اشتراک در:
پستها (Atom)