۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

به قول دوستی«حقیقت ته خیار است»

یادم است زمانی در دفتر خیابان کاخ کودک با شادی نشسته بودیم و منتظر که بقیه بچه ها برسند که جلسه سایت زنان ایران را شروع کنیم. یادم نیست بحث چطور شروع شد ولی یادم است به اینجا کشید که من میگفتم که همیشه مردها نیستند که خشونت بر زنها را روا میدارند بلکه برخی از زنها هم بر علیه زنهای دیگرند. شادی میگفت که قبول ندارد بلکه به نظرش زنها به خاطر اینکه در موقعیت فرودست تری بوده اند در طول تاریخ ناخودآگاه همیشه احساس خطر و نا امنی بیشتری دارند و دعواهای رایج بین زنها هم از همین حس نا امنی که در جامعه مردسالار برآنها تحمیل شده سرچشمه میگیرد. ولی به نظرم آنچه که شادی در نظر نگرفت بحث قدرت است و زنان هم با اینکه تقریبا در مرتبه پایینتر قدرت از مردان بوده اند سعی کرده اند به همان نسبت به پایین دستانشان اعمال قدرت کنند و در این میان هم گاهی بر علیه زنان دیگر از همراهی مردها کمک گرفته آند. شاید همراهی مردها نه ولی همراهی با قوانین مردسالار به آنها حس قدرت داشتن می‌بخشید. همان قوانین مردسالاری که آنها را محدود هم می‌کرد. من نمیخواهم درباره مطلب شادی بحث کنم که به نظرم به اندازه کافی بحث شده است که البته به قول دوستی جنگ بوده است و نه بحث. خشونت چه جنسی و چه غیر جنسی علیه زنان به طور سیستماتیک و نظام ‌مند در جامعه مردسالار وجود داشته و وجود دارد. جامعه مردسالار را تقلیل دادن به تک تک مردان ساده انگاری است. مردسالاری یعنی نظام مبتنی بر فرو انگاشتن زنان و زنان زیادی وجود دارند که هم‌چون بسیاری از مردان به این فرو دست بودن اعتقاد دارند. ولی موضوعی که همیشه در این میان فراموش میشود این است که زنان به دلیل همین موقعیت فرودست تقریبا نتوانسته اند بدون حضور در قلمرو مردانه و طی طریق کردن به روش مردانه به قدرتی هم دست مردان برسند. در نتیجه جامعه مردسالار نه تنها مردان مردسالاری دارد بلکه زنان مردسالاری هم تولید میکند. این زنان که امنیت و ارتقا و رشد خود را در سایه حفظ این نظام میبیند همانند مردان دست به هر تدبیری میزنند تا از این ریسمان آویزان بمانند. برخی دیگر از این زنان البته برای اینکه بتوانند از حمایت مردانه برخوردار باشند نقش زنی را بازی میکنند که جامعه مردانه از آنها میخواهد. هر دو گروه این زنها کسانی هستند که مدعی هستند که در جامعه مرد و زن بودن مهم نیست و انچه مهم است انسان بودن است(بدون اینکه توجه کنند که هر دختری که به دنیا می آید از روز تولد کاملا تربیت متفاوتی را برخوردار میشود و حضورش در جامعه متفاوت دیده میشود و تعبیر و تفسیر میشود و نقشهایی که برایش تعریف شده است هم منطبق با جنسی است که برای او رقم خورده است.)هر دو اینقدر ارزشهای جامعه مردسالار را در درون خود نهادینه کرده اند که فراموش کرده اند که اگر فکر میکنند برابرند برای این است که ارزشهای جامعه مردسالار را به سوال نکشیده اند. ولی به این معنا نیست که این زنان هم مورد خشونت قرار نگرفته اند ولی میتوان گفت در میان کسانی بودند که حتی اگر مورد خشونت هم بودند بیشتر از دیگران درباره این خشونت سکوت کرده اند. نه تنها درباره خشونت که به خودشان روا رفته بلکه درباره خشونتی که به دیگر زنان روا رفته است ( و در این مورد شاید با مردان مورد مخاطب بحثهای درگرفته شباهت داشته باشند) مسئله ا ی که به نظرم باید شناخت این است که کجاست و چه موقع است که ما زنان ترجیح میدهیم به این ارزشها احترام بگذاریم و یا آنها را به چالش بکشیم و چرا وقتی آنها را به چالش میکشیم با واکنشهایی که با اعتراض ما تناسب نداشته اند روبرو میشویم و چرا زنان دیگر که شاید در برهه ای مردسالاری را به سوال کشیده اند این اعتراض به تندی مردان معترض به باد انتقاد میگیرند.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

ای کیندل ای جان دل

کیندل (یک نوع کتابخوان الکترونیکی) خریده ام. کرمش چند ماهی بود به جانم افتاده بود تا اینکه ماه گذشته استاد عزیز لطف کرد و چند روزی کیندلش را به من قرض داد ببینم چطوری کار میکند. به این امید بودم که هوس باشد و از سرم بیفتد که نبود. و حالا چرا کیندل خریده ام. اینها دلایلی است که خودم را باهاشان قانع کرده ام.


۱- کیندل مثل لپ تاپ لامپ ندارد. یعنی مثل کاغذ کتاب میماند. نور باشد میخوانیش نباشد نمیخوانی و وقتی هم در زیر نور خورشید لم داده ای انعکاس نور بر صفحه اش مانعی برای خواندنت نیست. همچنین برای کسانی  مثل من خوب است که چشمانشان اذیت میشود وقتی مدت زیادی به صفحه مونیتور خیره  میشوند. کیندل به دلیل همین نداشتن لامپ این مشکل را ندارد.


۲- داشتن کیندل این است که چندین هزار کتاب را در یک وسیله سبک حمل کنی بدون اینکه از کت و کول بیفتی. برای منی که دارم سه ماه تابستان را میروم مسافرت تا برای امتحان جامعم درس بخوانم و آماده شوم نعمتی است برای حمل نکردن بسیاری از کتابها و سبکتر شدن بارم.


۳- در مقایسه کیندل و آی پد که به نظرم فقط یک آیفون بزرگ است به جز مزیت لامپ نداشتن این است که برای اینترتش مجبور نیستی ماهانه پولی به حساب این شرکتهای مخابرات بریزی و اینکه چون جستجوگر (براوزر) ندارد در هنگام خواندن نمیتوانی در اینترنت پرسه بزنی و در نتیجه هرکار کنی به جز کتاب خواندن و درس خواندن.


۴- از آنجایی که من وقتی در اوج استرس کاری و درسی هستم باید تنوعی ایجاد کنم تا روحیه ام برای ادامه کار بهتر شود و در این مواقع یا میروم یک بلایی سر موهایم می آورم و یا یک چیزی میخرم این دفعه خودم را یک کیندل مهمان کردم.



۱۳۸۹ اردیبهشت ۶, دوشنبه

...

واقعا روسپی و مطرب را کنار قصاب و آخوند و طالبان باید گذاشت آقای جامی؟ نه کسی را کشته اند نه کسی را خفه کرده اند نه نفس کسی را بریده اند. یکی از بدن خودش ارتزاق میکند آن یکی از سازش. اینها را چطور گذاشتید کنار هم؟

۱۳۸۹ اردیبهشت ۵, یکشنبه

...

بدتر از تو غربت مردن، از دست دادن عزیزته وقتی تو غربتی. جایی که حتی قبر عزیزت نیست که بری یه دل سیر سرش گریه کنی.باهاش حرف بزنی. وحشتناکتر اونه که یادت میاد که چه راحت همه اون روزهایی که میتونستی باهاش باشی رو از دست دادی. غربت  جایی که هیچکس نیست دلداریت بده. بیاد و بهت تسلی بده. خودتی و خودت با بزرگترین غم دنیا.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲, پنجشنبه

چرا چادر سیاه و نه رنگی؟

چرا زنان مذهبی در نماز جمعه چادر رنگی میپوشند و در زمان حضور در جامعه چادر سیاه؟ البته به این توجه دارم که تا همین اواخر زنان اصفهانی  ( و شاید هنوز هم) وقتی در خیابان بودند چادر رنگی میپوشیدند.ولی از یک زمان تاریخی به بعد
( که فکر میکنم بعد از انقلاب بود) چادر سیاه نه تنها شد یک نشان زن دولتی/حکومتی/ اسلامی بلکه همینطور شد یک نشان برای تفاوت طبقه اجتماعی. معمولا زنانی که در خیابان چادر رنگی میپوشیدند از طبقه پایین اجتماع قلمداد میشدند. در فیلم فارسیهای قدیم هم زنان طبقه پایین شهر تهران که «سنتی» خوانده میشدند چادر رنگی میپوشیدند و البته یکی از وجوه تمایز زنهای طبقه بالا و پایین همین داشتن و عدم داشتن همین چادر رنگی بود ولی بعد از انقلاب طبقه جدیدی که از زنهای مذهبی و حکومتی به وجود آمد چادر سیاه رو انتخاب کردند به عنوان پوشش رسمی. چرا چادر رنگی انتخاب نشد؟ به دلیل همان نشانه طبقه پایین بودن؟ و چرا این چادر مشکی جایگزین چادر مشکی نشد در هنگام نماز؟ شاید دلیل مذهبی دارد که من نمیدانم. بعضی از مذهبیون میگویند برای حضور در برابر خدا بهتر است تمیزترین و بهترین لباسها بر تن باشد. آیا چادر مشکی بهترین لباسها نیست؟  آیا اگر لباس رنگی تحریک آمیز است و مناسب زنان در خیابان نیست چرا در برابر خداوند ایستادن با لباس «نامناسب» مورد ایراد نیست؟ چرا در یک مقطع تاریخی خاص لباس رنگی پوشیدن تحریک آمیز قلمداد میشود؟ از چه زمانی مشکی پوشیدن شد نشانه ای برای وقار و سنگینی؟ زنان طبقه بالا اجتماعی در دوران قاجار سیاه میپوشیدند البته با این توجه که پوشیه هایشان سفید بود. چه شد که به مرور همان پارچه سفید هم دیگر استفاده نشد؟ جواب هیچکدام را نمیدانم دقیقا ولی به نظرم موضوع جالبیست برای یک کار تحقیقی.

۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سه‌شنبه

زنان در قدرت

شماره این هفته نیوزویک مقاله ای دارد با عنوان «انقلاب برقع» نوشته رعنا (رانا) فروهر. جدا از عنوان کلیشه ایش، نویسنده درباره نقش مشارکت سیاسی زنان و رابطه ان با  بهبود وضعیت زنان در کشورهای «در حال توسعه » در آفریقا و خاورمیانه  مینویسد. آمارهایی که در این متن دوصفحه ای داده شده به نظر من قابل توجه ان. یکی میزان زنان نماینده مجلس در روانداست که حدود ۵۶.۳ نمایندگان رو تشکیل  و و بیشترین آمار در سطح جهانه. و اینکه در روسیه در ۷۳ درصد شرکتهای تجاری حداقل یک زن رو در بالاترین حوزه مدیریتی دارند. در باره ایران نوشته که زنان در صف جلوی جنبش سبز هستند و اینکه  یکی از چهره های اصلی مخالفان دولت ایران (زهرا رهنورد) زن است یکی از کشورهایی است که  جنبش زنانش حضور فعال دارد و اینکه قدرت اقتصادی زنها به سرعت در تمام دنیا رو به افزایش است.


ولی سوال اصلی همچنان آنکه  آیا افزایش حضور زنان در عرصه های سیاسی میتواند وضعیت زنان را به میزان زیادی تغییر دهد؟ نمونه های که در این مقاله ذکر شد دوران نخست وزیری مارگرت تاچر و ایندیرا گاندی در انگلیس و هند بود که نشان داد لزوما رهبران زنان از مردان همکارشان  » ملایم تر/ صلح دوست تر» نیستند. نمونه دیگرش ( که در این مقاله ذکر نشده) البته میتواند آنجلا مرکل باشد که حداقل در سیاستش علیه ایران بسیار سخت گیر است و همانند  سارکوزی فرانسوی به شدت به دنبال تحریم های بیشتر علیه ایران. در آخر هم این مقاله نتیجه گرفته که ولی شاید یکی از فرقهایی که بتوان بین سیاستمداران زن و مرد مشاهده کرد توجه بیشتر زنان به مسائلی مثل آموزش، بهداشت عمومی و   مراقبت از کودکان است.


ولی در آخر سوال این است که آیا بهبود در این حوزه ها  میتواند به برابری بیشتر بین زنان و مردان  بینجامد؟  آیا افزایش سطح آموزش و یا مشارکت سیاسی لزوما به کاهش خشونت علیه زنان و یا  تغییر قوانین نابرابر منجر خواهد شد؟ به نظرم موضوع اصلی این نیست که زنان در بدنه قدرت باشند بلکه مهم آن است که زنانی در بدنه قدرت باشند که علاقه به تغییر وضع موجود و بهبود شرایط را داشته باشند.

...

"براي خاطر زندگان,
و در گورستان تاريك با تو خوانده ام
زيباترين سرودها را
زيرا كه مردگان اين سال
عاشق ترينِ زندگان بوده اند"


احمد شاملو




۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه

معلق...

دو پاره شده ایم بین آن دنیای قبلی و آن دنیای آینده. دیگر نه آنیم و نه هنوز این شده ایم. اکتیویست سابق، روزنامه نگار سابق، بلاگر سابق، عکاس سابق، و همه سابقهایی که دیگر نیستند ولی هنوز خاطره شان حضورشان را سنگینتر از همیشه به رخت میکشد.

نه  آینده  آمده و هی در پیش میرویم و میرویم و انگار نمیرسیم. استاد دانشگا آینده، نویسنده آینده،‌آکادمیسین آینده. از اینجا رانده و به آنجا نرسیده ایم انگار. معلق.