۱۳۹۱ آذر ۱۰, جمعه

زنان در قانون اساسی جدید مصر

این یک واقعیت است که با تجربه ما ایرانیها از انقلاب ۵۷ و بر سر کار آمدن یک حکومت اسلامی، با آمدن نام هر گروه اسلامگرایی که در منطقه قدرت را به دست میگیرد، خاطرات ۳۰ سال تحمیل قوانین اسلامی به خصوص تحدید آزادی زنان و اعمال قوانین تبعیض آمیز - اگر نگوییم ضد زن- زنده میشود. 

تغییرات در کشور مصر هم از حدس و گمانهای برگرفته از این تجربه مصون نماند و با قدرت گرفتن اخوان المسلمین و اکثریت یافتن اسلام گراها در «مجلس الشوری» مصر و بعد از آن رییس جمهور شدن مرسی این نگرانیها افزایش یافت که احتمالا اولین قدم، محدود کردن آزادیهای به دست آمده زنان مصری طی صد سال جنبش زنان  آنهاست. البته این نگرانیها مربوط به ایرانیانی که از نزدیک تبعات اسلام گرایی را لمس کرده بودند نبود، بلکه فمنیستها و فعالان زنان مصری هم نیم نگاهی به آنچه در ایران گذشته بود داشتند و این نگرانیها را ابراز میکردند.

حال که پیش نویس قانون اساسی جدید مصر نوشته شد، به نظر میرسد که نگرانیها هم خیلی دور از واقعیت نبوده است. در بیانیه‌ای که عفو بین الملل انگلیس امروز منتشر کرده است، به نادیده گرفتن حقوق زنان و تحدید آزادیهای فردی در قانون اساسی اشاره شده است.

نگاهی به مواد قانون اساسی تصویب شده در سال ۱۹۷۱ و پیشنویس فعلی این تغییرات را بهتر نشان میدهد:

- در قانون اساسی سال ۷۱ ماده ۱۰ میگوید:  دولت حفاظت از مادری و کودکی را تضمین میکند و از کودکان و جوانان حمایت میکند و شرایط مناسب را برای رشد استعدادهایشان فراهم میکند. و ماده ۱۱ می افزود که دولت تضمین  میکند که موازنه مناسب بین وضایف زنان در خانواده و کارشان در جامعه برقرار شود- با ملاحظه موقعیت برابر با مردان در زمینه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در صورتیکه  قوانین فقه اسلامی را نقض نکند.

در پیش نویس جدید ماده ۱۰ ترکیبی از ماده ۱۰ و ۱۱ سال ۷۱ است در حالیکه بخش حفاظت دولت  از مادری و کودکی تکرار شده است  ( من نمیدونستم دقیقا Protection of Motherhood and Childhood رو چطور به فارسی برگردونم که به خوبی معنی بده)  و بقیه ماده ۱۰ حذف شده و از ماده ۱۱ هم بخش موقعیت برابر زنان  مردان حذف شده است. و گفته شده است که دولت همچنان تضمین میکند هماهنگی ( به حای موازنه مناسب) بین وظایف زنان و کار عمومیشان ( به جای کار در جامعه) ولی ماده جدید ۷۳ میگوید که: استخدام اجباری، بردگی و تجارت جنسی اعمالی قابل مجازات توسط قانون تلقی میشوند.

 - در خصوص شریعت و قوانین اسلامی نیز  ماده ۲ قانون اساسی سال ۷۱ میگفت که اسلام دین دولت/حکومت است و عربی زبان رسمی است و اصول شریعت مرجع اصلی قانونگذاری است. در پیشنویس جدید  ماده ۲ همان است.  ولی ماده جدید  ۲۱۹ پایه اصلی شریعت و احکام و فقه منبعث شده از آن را فقه سنی و آرای اکثریت علمای مسلمان دانسته است. 

 

۱۳۹۱ آذر ۷, سه‌شنبه

برای نسرین ستوده

خیلیهامان دیگر به شهادت و ریختن خون در راه هدف اعتقاد نداریم. خیلیهامان مدتهاست که آنهایی را که جان را  در راه ایمان و اعتقاد از دست دادند اگر به سخره نگیریم،  به چشم کسانی متعلق به اعصار گذشته مینگریم و خوشحال از اینکه عصرشان به سر آمده.  دیگر تن به درد سپردن در ره ایده‌ها، عمل انقلابی به شمار میرود و حرکت رادیکالی است که باید از آن برائت جست.

ولی حتی در عصر فعالیتهای مدنی و مبارزات «عدم خشونت»‌ همچنان تن است که بار مقاومت را به دوش میکشد. همچنان تن است که نماد فاعلیت و عاملیت میشود. تن است که در نقطه‌ای که دیگر قلم و فریاد به کمک نمی‌ایند میشود  رسانه.  نمونه‌اش نسرین ستوده است. برای نسرین در بند، تنها تنش مانده برای مبارزه.. تنها سلاحش همان بدنی است که ۴۱ روز است بدون آب و غذا به اعتراض ادامه میدهد. نسرین با تنش عاملیتی را  فریاد میکشد که بسیاری از کسانی که آنسوی بندند، مدتهاست آن را وا نهاده‌اند و یا تقلیلش داده‌اند به  نوشتن یک آه یا اسمایلی غمگین در استاتوسهاشان.

تن  نحیف این روزهای  نسرین هنوز صدایش بلندتر و رساتر از هر جمله‌ای است که او را دعوت به تسلیم میکند. نسرین بهتر است زنده بماند، یعنی باید زنده بماند برای آینده آن کشور. ولی خواست از نسرین که تنها سلاح مبارزه‌اش را زمین بگذارد، یعنی دعوت کردنش به جرگه سکوت و سکون. یعنی بیا ما باش تا وجدانمان کمی آرام بگیرد.


۱۳۹۱ آذر ۳, جمعه

صدای زنان در رسانه‌های آمریکا

مجله میز ( یکی از مجله های فمینیستی آمریکا، نمیدانم شاید بشود گفت تنها مجله فمینیستی روی دکه‌ها) در آخرین شماره خود که به مناسبت چهلمین سال انتشارش، به بازار آمده است، آمار قابل توجهی از حضور زنان در رسانه‌ها منتشر کرده است.

در این شماره مجله،  نتایج تحقیق موسسه فورث استیت  منتشر شده  که ۵۰۰۰۰  نقل قول را که در ۳۵روزنامه‌ی چاپی و ۱۱ شبکه خبری مثل  وال استریت جورنال، نیویورک تایمز، واشنگتن پست، ان پی آر و فاکس نیوز را در دوره زمانی نوامبر ۲۰۱۱ و آوریل ۲۰۱۲ منتشر شده، مورد تحلیل قرار داده است تا بررسی کند چه کسانی بیشتر درباره مسائل و دغدغه‌های زنان مانند سقط جنین، جلوگیری از بارداری، حقوق جنسی و سلامت جنسی، و حقوق زنان به اظهار نظر پرداختند.

نتایج این تحقیق از این قرارند:

- مردها حدود ۴ تا ۷ برابر زنان سخنانشان دراین موردها نقل قول شده است.
- درمورد سقط جنین ۸۱ درصد از اظهار نظرها از مردان بوده، ۱۲ درصد از زنان و ۷ درصد از سازمانهای مختلف.
- در مورد جلوگیری از بارداری: ۷۵ درصد مردان، ۱۹ درصد زنان و ۶ درصد سازمانها
- در مورد حقوق جنسی و سلامت جنسی: ۶۷ درصد مردان، ۲۵ درصد زنان و ۷ درصد سازمانها
- در مورد حقوق زنان: ۵۲ درصد مردان، ۳۱ درصد زنان و ۱۷ درصد سازمانها.

در این مورد نگاهی به  آمار بعضی رونامه ها و شبکه‌های خبری هم جالب است:
- در وال استریت ژورنال ۶۵ درصد نقل قولها از مردان بوده و ۱۵ درصد از زنان و ۲۰ درصد از سازمانها
- در نیویورک تایمز: ۶۵ درصد مردان، ۱۵ درصد زنان و ۲۰ درصد سازمانها
- در ان پی ار (شبکه رادیوی عمومی): ۶۸ درصد مردان، ۲۳ درصد زنان و ۹ درصد سازمانها
- فاکس نیوز: ۷۷ درصد مردان، ۱۵ درصد زنان و ۸ درصد سازمانها

۱۳۹۱ آذر ۱, چهارشنبه

من و فضای مجازی و خوره دغدغه ها

از دیروز تا حالا دارم  به خودم یادآوری میکنم که دنیا خیلی بزرگتر از فیس بوک و تویتر است. احتمالا باید این را از قبل میدانستم ولی نمیدانم یکهو دیروز به ذهنم آمد. شاید بخشیش به این خاطر است که دنیای این روزهایم را خلاصه کردم به تویتر و فیس بوک. هی خبرهایی که آدمها در این دو به اشتراک گذاشته اند میخوانم و هی میخوانم. شده ام کرم خبر. وقتی هم میخوانم میگویم آه، مهم است باید با دیگران به اشتراک گذاشت. انگار وظیفه آگاه کردن دیگران را از خبرها به عهده ام گذاشته اند. اصلا برای چی من باید دیگران را از یک خبر آگاه کنم؟ یکهو دیدم در فیس بوک بین این همه آدم و خبر و عکس و فعالیت اینترنتی چقدر تنهایم. استتوسها را میخوانم و خبرهای دیگران و نظراتشان را درباره خبرها و هر روز کمتر از روز پیش میفهمم استدلالهایشان را. به این فکر میکنم که از کی هویتهایمان گره خورد با مهم جلوه دادن نگرانیها و دغدغه های شخصی و سیاسی و اجتماعیمان که باید هر روز به نحوی آن را به خودمان و دیگران یادآوری کنیم؟آنهم از طریق فیس بوک و تویتر؟ نکند یک نفر یادش برود که ما الان عزادار بچه های فلسطینی هستیم و یا نداند که فلان زن در فلان کشور به خاطر عدم اجازه بیمارستان به سقط جنین مرد. (این خبر آخر را خودم به اشتراک گذاشته بودم و از تظاهرات در دوبلین به اعتراض به آن صحبت کردم که انگار خبر مهمی است.)  
بعد یکهو حس حباب گونگی بهم دست داد مثل این فیلمهای سوررئال. حس کردم خودم را در یک فضای خیالی غیر واقعی محبوس کرده ام و فکر میکنم این همان واقعیت است، اصلا همین همه دنیاست. همه این آدمهای فیس بوکی و تویتری همه آدمهای دنیا هستند. خیلی از این دوستهایم را مدتهاست خارج از فیس بوک و تویتر ندیده ام و خیلیهاشان را خارج از فیس بوک و تویتر نمیشناسم. بیرون از تویتر و فیس بوک نمیدانم چه خبر است؟ یعنی در اصل نمیدانم در کوچه امان چه میگذارد ولی میدانم در آنور دنیا چه خبر است. ( باید افتخار کنم؟) من خبرها را میخوانم و فکر میکنم میدانم که واقعیت چیست؟ ولی واقعیت این است که نمیدانم. چرا اینقدر دیر به دیر با دوستی به کافه میروم و قهوه میخورم؟

۱۳۹۱ آبان ۱۸, پنجشنبه

زنان و انتخابات ۲۰۱۲ آمریکا

بسیاری معتقدند که انتخابات ریاست جمهوری و مجلس سنای آمریکا که روز سه شنبه برگزار شد، یک نقطه عطف تاریخی برای زنان آمریکایی است:

۱- اولین زن همجنسگرای آمریکا به نمایندگی سنا از ایالت ویسکانسین انتخاب شد.
۲- تاد اکین نماینده جمهوریخواه ایالت میسوری که گفته بود «حاملگی از طریق تجاوز مشروع امکان ندارد» (حال معلوم نیست که تجاوز مشروع چه نوع تجاوزی است) و سر و صدای بسیاری راه انداخت و بسیاری از زنانی را که قربانی تجاوز بودند به خشم آورد از خانم کلر مک کیل باخت. 
۴- اولین زن آمریکایی- آسیایی از ایالت هاوایی به سنا راه پیدا کرد. 
۵- زنان برای اولین بار در ایالات ماساچوست و نبراسکا نماینده سنا شدند. 
۶- ایالت نیوهمپشایر اولین ایالتی شد که همه سمتهای رده بالای سیاسیش به دست زنان است. فرماندار ( تنها فرماندار زن دموکرات در کل کشور) و نمایندگان کنگره و سنایش را زنان تشکیل میدهند ( دو نماینده سنا و دو نماینده کنگره)
 ۷- برای اولین بار تعداد زنان در سنای آمریکا به ۲۰ نفر افزایش یافت ( در حال حاضر ۱۷ نفر هستند و نیمی از کاندیداها برای ۳۳ کرسی سنا در این انتخابات نیز زن بودند) که در تاریخ  ۱۳۳ ساله آن بی سابقه بوده است.( با اینکه نیمی از رای دهندگان آمریکایی زن هستند ولی سهم زنان از رده های بالای قانونگذاری و سیاست فقط ۱۷ درصد است در کنگره آمریکا از ۴۳۵ نماینده فقط ۷۳ نفر زن هستند که انتخابات اخیر آن را به ۷۷ نفر افزایش داد. دو نفر از این افراد جدید زیر ۴۰ سال سن دارند و یک نفر آنها اولین هندو نماینده کنگره آمریکاست.)
۸- ۵۵ درصد از زنان آمریکا به اوباما رای دادند در حالیکه ۴۴ درصد به رامنی. این بیشتر مدیون تمرکز بیشتر اوباما بر مسائل خاص زنان از جمله آزادی سقط جنین، بیمه بهداشتی همگانی و برابری درآمدهای شغلی بود.

سال ۱۹۹۲ را سال زنان در آمریکا نامیدند چون ۶ زن به سنا راه پیدا کرده بودند ولی در سال ۲۰۱۲ با بیشتر از ۳ برابر شدن این تعداد، یک دستاورد جدید به اسم زنان ثبت شد ولی هنوز راه زیادی در پیش است.



۱۳۹۱ آبان ۱۱, پنجشنبه

طوفان سندى- ٣

روز سوم بعد از طوفان، بعضی از کافهها و مغازههای اطراف شروع به کار کردند. هنوز متروی نیویورک راه نیفتاده و از سال ۱۸۸۸ تا به امروز نشده بود که بورس نیویورک دو روز پشت سر هم به دلیل مسائل جوی تعطیل بوده باشد. تعطیل بودن متروی نیویورک هم به مدت چند روز در طول تاریخش صد سال اخیر بی سابقه بوده.

تنها وسیلهای که این روزها از این نیوجرسی به منهتن میرود فری است. آن هم با صف طولانی و بلیط تک نفره و یک طرفه. بودن بلیط برای برگشت تضمینی ندارد. قطارها به طور محدود تازه از پنجشنبه، آنهم از خیابان سی و چهار به بالا شروع به کار میکنند. داون تاون منهتن همچنین تعطیل است. البته هیچکدام از اینها باعث نشده که روز انتخابات ریاست جمهوری هفته آینده (سه شنبه ۶ نوامبر) تغییر کند.

کوزی باز است. میشود بعد از چند روزی قهوه خورد و باتری موبایل شارژ کرد. هنوز محله ما برق ندارد. چراغهای راهنمایی چهار راههای اطراف به کار افتادهاند و یکی دو بلاک آنورتر خانه ها برق دارند. مردم سه راهیهایشان را با خودشان آوردهاند کافه و علاوه بر اینکه با افراد غریبه آن را شر میکنند به هم شارژر هم قرض میدهند. هم سعی میکنند به نحوی به هم کمک کنند. کسی عصبانی و کلافه نیست و همه همچنان به هم لبخند میزنند و هیچکس سعی نمیکند از شرایط سو استفاده کند. داشتم به این فکر میکردم در چنین شرایطی در بخش دیگری از این کره خاکی احتمالا فضا چطور بود؟ آیا کافه مورد نظر قیمت مواد غذاییش را چند برابر کرده بود؟ و یا برای شارژ موبایلهایمان پول اضافی ازمان طلب میکرد؟ آیا دعوا و کشمکش بر سر استفاده از پلاک برق به وجود میآمد؟

طوفان سندى-٢

روز قبل از برق رفتگی دمای یخچال و فریزر را تا آخرین درجه بالا برده بودیم تا مواد غذایی چند روز بیشتر دوام بیاورند. ولی از اواخر روز دوم کم کم یخها شروع کرده بود به آب شدن و اگر گوشتها و مرغها بیشتر میماند خراب میشد. اجاق غذاپزی با برق کار میکرد و امکان هیچگونه آشپزی در کار نبود. تنها میماند دستگاه گریل مجتمع که تنها وسیلهای بود که با گاز شهری کار میکرد و میشد برای پختن غذا از آن استفاده کرد. تمام گوشتها را آماده کردیم و در هوایی که حالا هر روز داشت سردتر میشد کباب کردیم تا یکی دو روز دیگر هم غذا داشته باشیم و هم مواد غذایی را از دست نداده باشیم. خوشبختانه آب آشامیدنی به اندازه کافی ذخیره داشتیم.

آخرین شارژ لپ تاب را هم استفاده کرده بودیم تا تلفن را برای یک روز دیگر باتری داشته باشد ولی از روز دوم بی برقی دیگر لپ تاب نبود و باتری موبایل هم کم کمتر میشد. موبایل را فقط چند ساعتی یک بار روشن میکردیم تا شارژش را برای مدت بیشتری نگه داریم. بعدا یادمان افتاد که میتوانیم به جای روشن و خاموش کردن آن را روی مد هواپیما بگذاریم و اینطوری هم باتری کمتری مصرف میشد و هم میتوانستیم زمان را داشته باشیم. سالهاست که دیگر ساعت مچی نداریم و از روی تلفن و لپ تاب زمان را چک میکنم. هر وقت که موبایل را روشن میکردم ایمیل و پیام و ویس میل بود که میامد از دوستانی و فامیلی که نگران بودند. تلویزیون نداشتیم و نمیدانم اخبار از نیویورک چه پخش میکرد ولی هر چه بود باعث شده بود که کسانی که در این شش سال خارج از ایران بودنم تماسی با من نداشتند زنگ بزنند و جویای حال باشند و اینکه دیگران در سراسر دنیا به فکر هستند حس خوبی بود.

شانسی که آورده بودیم این بود که آب به طور کامل قطع نشده بود و با فشار کم همچنان میآمد. باید چارهای برای حمام کردن پیدا میکردیم در این شرایط. در همینجا بود که زمان هم به عقب برگشت و ما برای حمام مجبور شدیم به شیوه قرون گذشته لگن پر کنیم و با کاسه آب حمام بگیریم. آدم یاد حمام نمرههایی میفتاد که دوش نداشتند. ولی آب به اندازه کافی گرم بود. و به قول رفیقی در این حین متوجه شدیم که ما چطور به طور روزانه در مصرف آب اسراف میکنیم. (پیام اخلاقی از طوفان سندی) و البته یک کشف دیگر این بود که تمام وجه تمایز ما با قرون وسطی یک برق است که اگر آن نباشد کیفیت زندگی خیلی فرق اساسی ندارد. البته ان نسلهای گذشته یاد گرفته بودند که چطور بدون برق و اینترنت خود را سرگرم کنند و ما اینکه ۲۰ سال اول زندگیمان بدون اینترنت خودمان را سرگرم کرده بودیم حالا به طور کامل این مهارت را از دست داده بودیم.

طوفان سندى -١


تمام خبرگزاریها متمرکز بودند برروی طوفان سندی، حتی انتخابات آمریکا که یک هفته دیگر بود به شدت تحت تاثیر این هوریکین قرار گرفت بود. اینطور که میگفتند قرار بود تاریخی ترین طوفان آمریکا طی صد سال اخیر به ساحل شرقی آمریکا برخورد کند و حدود ۵۰ میلیون نفر را تحت تاثیر قرار دهد. از آنجایی که سال گذشته برای طوفان آیرین هم کلی ملاحظات امنیتی اعمال کرده بودند، ماجرا از یک باد و باران شدید فراتر نرفته بود. برای همین خیلیها جدی نگرفتند سندی را امسال. ولی من که همیشه نگرانی اتفاقات بد را با خودم در همه لحظهها دارم مواد لازم و ضروری را تهیه کرده بودم و منتظر سندی که اطرافیانم به آن اعتقادی نداشتند و فکر میکردند من باز هم دارم سخت میگیرم.

بعد از ظهر یکشنبه ساعت ۷ مترو نیویورک تعطیل شد. قبل از آن سری به موما زده بودیم و نمایشگاه عکاسیش را به سرعت دیده بودیم. در مغازه اش خرید کرده بودیم. دوستی را دیدیم و ناهار خوردیم وکمی در مغازه های اطراف چرخیدیم و ساعت ۴ خودمان را به مترو رسانده بودیم که به موقع خانه باشیم. رسما عبور و مرور توسط وسائل نقلیه عمومی متوقف شده بود و اگر دیر میشد دیگر خیلی سخت میشد به خانه برگشت. روز دوشنبه کم کم به شدت باد اضافه شد. موجهایی که تا قبل از آن روی هادسون ندیده بودم از شمال به طرف جنوب سرازیر شدند. طرفهای بعداز ظهر یعنی زمانی که اعلام شده بود سندی قرار است در مکانی در جنوب نیو جرسی به ساحل برخورد کند،برقها قطع شد. آتلانتیک سیتی که اول محل دیدار سندی و خشکی بود ۱۵۰ مایلی جنوب نیویورک در ایالت نیوجرسی بود.صدای باد که قایقهای پارک شده را در پشت ساختمان ما تکان میداد و صدای بادی که در کوچه و خیابان میپیچید را انگار از روی فیلمهای ترسناک کپی کرده بودند ( البته میدانم که احتمالا قضیه برعکس بوده است) به هر حال صدایی بود که تا آن موقع نشنیده بودم. آب به شدت بالا آمده بود و پیادهرو که هر روز در آن قدم میزدیم و در کنار رودخانه قرار گرفت بود تا ورودی در ساختمان را آب گرفته بود. در کوچه ها به میزان نیم متر آب بالا آمده بود. سطح رودخانه به طور کلی سه متر افزایش پیدا کرده بود. از طبقه ششم و از آپارتمانمان که اطراف را نگاه میکردیم ساختمانمان شبیه یک جزیره شده بود و دور تا دور آن را گرفته بود. از ماشینهایی که در پارکینگ کناری پارک شده بود فقط سقفشان دیده میشد.
برقها چند ساعتی بود که قطع شده بود و شمعها و چراغ قوهها به کار افتاده بود. معلوم نبود این وضع تا کی ادامه پیدا میکرد. از همان شب اول بازیهای زمان برق گرفتگی رو شروع کردیم. اول از همه هم گفتن کلمات سه حرفی که نفر بعدی با آخرین حرف کلمه قبل آغاز میکرد. شبهای بعدی پانتومیم و در مقطعی هم مشاعره بازی کردیم.
( رفتن برق و صدای جسمی که روی سقف ولو شده بود و این طرف و آن طرف میرفت و تاریکی مطلقی که حکمفرما بود بعد از سالها ما را یاد جنگ انداخته بود. )