۱۳۹۵ بهمن ۴, دوشنبه

چند نکته درباره مارچ زنان در واشنگتن دی‌سی

چند نکته درباره مارچ زنان در واشنگتن دی‌سی:
۱- این اولین حضور من در یک راه‌پیمایی و تظاهرات با این تعداد عظیم شرکت‌کننده بود و حضور این جمعیت بسیار دلگرم کننده بود و انرژی‌بخش. برای من یادآور آخرین تظاهرات فعالان جنبش زنان در خرداد ۸۴ بود که از نظر شعف و انرژی برای من به یادگار خواهد ماند اگرچه از نظر تعداد قابل مقایسه با این راهپیمایی نبود.
۲- حضور زنان سفیدپوست در تظاهرات روز ۲۱۱ ژانویه به میزان زیادی از نظر تعداد بر حضور زنان رنگین پوست و اقلیتهای قومی برتری داشت – با دوستان دیگر هم که در تظاهرات شرکت کرده بودند صحبت کردم، آنها هم نظر مشابه داشتند. این به معنای عدم حضور زنان سیاه‌پوست یا مسلمان و... نیست. بلکه به نظر میرسد که بعد از دهه‌ها بسیاری زنان سفیدپوست آمریکایی که حقوق خود را مسلم و همیشگی میدانستند، احساس خطر کردند و رییس جمهوری ترامپ زنگ بیدارباشی بود که هنوز مبارزه برای برابری به پایان نرسیده است.
۳- بسیاری از شرکت‌کنندگان پلاکاردهای دست‌ساز آورده بودند که شعارهایشان از «حقوق زنان، حقوق بشر است» تا « ترامپ را عامل‌دست پوتین» دانستن متفاوت بود. اگر چه درباره مسائل زنان مثل حق کنترل بدن، دستمزد برابر، قدرت زنان، حقوق دگرباشهای جنسی و ... شعارهای فراوانی بود و همه بسیار خلاقانه و الهام‌بخش ولی شعارها و نوشته‌هایی با تمرکز خاص بر روی کلمه فمنیسم بسیار بسیار کم بود. اگر چه شخص من هر فعالیت و حرکتی در راستای بهبود وضعیت زنان رو یک حرکت فمنیستی میبینم ولی به نظرم میرسید که هنوز زنان آمریکا به خصوص نسل جوان به راحتی کلمه فمنیسم رو استفاده نمیکنند.
۴- حضور مردان در این تظاهرات بسیار قابل توجه و دلگرم‌کننده بود. با مردی ۷۰۰ ساله صحبت میکردم میگفت به نیابت دختر و همسرش آمده و همچنین به نظرش سخنان ضد‌زن ترامپ به هیچ عنوان نباید تحمل بشود. بسیاری از مردان حاضر همانقدر از نگاه زن‌ستیز ترامپ عصبانی و ناراحت بودند که زنان شرکت کننده.
۵- حضور گروههایی که دیگر که همراه با حقوق زنان، دیگر موضوعات اجتماعی مثل حقوق دگرباشان جنسی، حقوق سیاه‌پوستان، محیط زیست، حقوق مهاجران و اقلیتهای مذهبی و قومی را هم در شعارها و خواسته‌هایشان گنجانده بودند در این تظاهرات چشمگیر بود.
۶- این تظاهرات یکی از بزرگترین تظاهرات زنان – منظور با اولویت دادن به برابری زنان- در چند دهه اخیر امریکا بود. برخی از منابع خبری آنرا بزرگترین راهپیمایی در طول تاریخ امریکا دانستند به دلیل حضور میلیونها شرکت‌کننده در سراسر آمریکا.
۷-این تظاهرات تمام گروههای مخالف ترامپ را در کنار هم جای داد. به دلیل تکثر و گوناگونی افراد و شرکت‌کنندگان هیچ حزب و گروه و دسته سیاسی نمیتوانست این تظاهرات را به فقط به اسم خود و یا ایده خود معرفی کند.
۸- این تظاهرات به حمایت از فرد سیاسی خاص، یا نگاه سیاسی خاصی برگزار نشد. شرکت‌کنندگان شعار و هدف مشخص و واضحی داشتند: «حقوق زنان حقوق بشر است» و ترامپ را طی چهار سال آینده باید پاسخگوی هر سیاست و نظر زن‌ستیزانه، نژآدپرستانه، و ضد اقلیتهای جنسی و قومی و قومیتی باشد.
۹- این تظاهرات اولین قدم بود و شروع حرکتهای مستمر، برنامه‌ریزی شده جامع مدنی به نظر میرسد باید شدیدتر از س ادامه پیدا کند تا بتواند نتیجه‌بخش باشد.


۱۳۹۵ دی ۲۲, چهارشنبه

کیت میلت و ایران

کیت میلت کتابی دارد با عنوان «سفر به تهران» که همزمان با انقلاب ایران و در بحبوحه تدارکات زنان برای تظاهرات علیه حجاب اجباری اتفاق میفتد. کیت میلت به عنوان یک فعال چپ شیفته انقلاب ایران است ولی همزمان به عنوان یک فمینست از شرایطی که برای زنان از همان ماههای اول توسط حکومت اسلامی ترسیم شده، وحشت زده است.
برای من کتاب اگرچه بخشی از جذابیتش را از به تصویر کشیدن جزییات آماده شدن زنان به خصوص در گروههای چپ برای تظاهرات دارد ولی در کل نگاه کیت میلت به ایران برایم شوک آور است. یکی از دلایلی که میلت شاکی بودنش را از حکومت شاه اعلام میکند این است که شاه کلی ساختمان مدرن و با معماری غربی ساخته است و دیگر از ایران اگزاتیک که برای غربیها چشم‌نواز است اثر کمتری دیده میشود. دل میلت برای مخد‌ه‌ها و حرمسراها تنگ میشود.
برای کیت میلت- که من سمبل فمنیست رادیکال دهه ۷۰ میدانمش که بر خلاف فمنیستهای لیبرال نسل قبل نگاه کمتر بالا به پایینی به زنان کشورهای منسوب به جهان سوم و یا مسلمان دارند- همچنان شرق، شرق داستان هزار و یک شب است. شرق قرار است همان ساختمانهای کلنگی با معماری اندرونی- بیرونی را یدک بکشد و جذابیتش را با «غربی» شدن از دست ندهد.
 ادامه این نگاه را در یکی دو نسل بعد میبینیم که به مفاهیمی مثل«آتنتیک بود زن مسلمان» میپردازند. که اگر چه به «ناتوان» بودن زن مسلمان دیگر اعتقادی ندارند ولی همچنان زن مسلمانی که به انتقاد از فرهنگ بومی بپردازد «غربی» خوانده میشود و «خودباخته». به خاطر گناه «فراموش کردن اصلیتش» به فراموشی سپرده میشود و و قربانی «خشونت معرفت‌شناسانه» به تعبیر اسپیواک. زن فمنیست منتقد خاورمیانه‌ای برای فمنیست پست‌کلنیال مقیم مرکز اگزاتیک و جذاب نیست. اگر «غربی» باشد چطور دیگر بشود او را سوژه «انسان‌شناسان» کرد؟ شرق و زن شرقی تا وقتی در مرکز توجه است که همچنان در زیر نقابهای سمبلیک و غیر سمبلیکش پنهان باشد.