۱۳۹۴ تیر ۱۲, جمعه

آیا فعالان زن ایرانی سکولار میتوانند حرف بزنند؟


وقتی سال ۲۰۰۶ برای اولین بار در یک کشور غربی وارد دانشگاه شدم به جز چالشهای زبانی و فرهنگی با محیط جدید زندگی، با چالشهای فکری دنیای جدید آکادمیک نیز درگیر بودم . رشته‌های تحصیلی من-تاریخ زنان و بعدها مطالعات خاورمیانه- مانند بسیاری از رشته‌های علوم انسانی ظرف سی سال گذشته تحت تاثیر جنبش پست-اورینتالیسم و پست-کلنیالیسم بود. جنبشی که بحث میکرد با وجود گذشتن از عصر استعمارگرایی همچنان رابطه قدرت بین کشورهای غربی و کشورهای جنوب باقی است و نه تنها در صحنه سیاست حاضر است بلکه حتی در صحنه ایجاد دانش هم حضور تام و تمام دارد.

بسیاری از اندیشمندان این حوزه از ادوارد سعید تا گایاتری اسپیواک بر این باور بودند که بسیاری از مکتبهای فکری غربی از لیبرالیسم تا فمنیسم تجربیات و فرهنگ و سیاست کشورهای دیگر را به رسمیت نشناختند و نگاه و برداشت خود را نه تنها بر این اساس توسعه دادند بلکه آن را به این جوامع نیز تحمیل کردند.  سکولاریزم مانند بسیاری از نحله‌های فکری از نقد این اندیشمندان در امان نماند.

در مقابل، به جنبش‌هایی که در کشورهای «جهان سوم»  در برابر این تفکرات مقابله میکرد بیشتر بها داده میشد تا حرکتهایی که با الهام از حقوق بشر و یا اعتقادات سکولار (به معنی جدایی دین از سیاست) شکل گرفته بود.  برداشتهایی از این نگاههای آکادمیک و علمی نیز به ایجاد موجهای نسبی‌گرایی و بومی‌سازی انجامید.  بسیاری هم به دنبال شناسایی و معرفی هویتها و جنبشها و تفکراتی بودند که نه به کمک آموزه‌هایی مثل لیبرالیزم بلکه  در مخالفت با‌ آنها شکل گرفته بود. در این میان هم گروهی به دنبال آشتی دادن فرهنگ بومی و ارزشهای غربی بودند. یکی از این نگاهها  که در بیست سال گذشته پا به عرصه گذاشت خود را با نام فمنیسم اسلامی معرفی کرد. تفکری که بر این اعتقاد است که میتوان از منابع فقه اسلامی تفسیرهایی فمنیستی و با نگاه برابر جنسیتی استخراج کرد.

ولی دغذغه من از آنجایی آغاز شد که این تفکر به عنوان تنها تفکر نجات‌دهنده زنان مسلمان مطرح شد آنهم در کشورهایی که سالها فعالان زنان توانسته بودند هم از منظر حقوق بشری و هم از منظر عرفی تبعیضهای قانونی و فرهنگی را به چالش بکشند و موفقیتهایی کسب کنند. تجربه بودن در جنبش زنان ایران و از نزدیک شاهد روشها و استراتژیها و فعالیتهای زنان سکولار ایران بودن، این سوال را برای من ایجاد میکرد که چرا برخی از آکادمیسینهای ایرانی مقیم غرب با چنین اطمینانی از این تفکر به عنوان «تنها روش»‌و گاهی تنها روش «اصیل»نام می‌برند؟

نتیجه این دغدغه مقاله‌ای شد که به همراه دوستم ثریا بعد از ماهها ( و شاید سالها) بحث و مطالعه نوشتیم و در آن به این بحث پرداختیم که در مورد ایران، فمنیسم اسلامی به نادیده انگاشتن و حتی گاهی ساکت کردن (غیر‌عمدی و شاید ناخودآگاه) فعالان سکولار در فضای بین‌المللی انجامیده است و در این میان حتی شاید بشود گفت یک خشونت معرفت‌شناسانه نیز ایجاد شد. ما بر این اعتقادیم  که فمینیسم اسلامی (در مورد خاص ایران) یک نظریه ساخته دنیای آکادمیک است تا برگرفته از تجربیات جنبش زنان و فعالان زنان ایران در سی سال گذشته.

حالا این مقاله در یکی از فصلهای کتاب «جنسیت و امر جنسی در فرهنگهای مسلمانان»  به همت گل اوزیگن  تا هفته دیگر به بازار می‌آید. امیدوارم باعث باز شدن باب این بحث شود.