۱۳۸۷ خرداد ۷, سهشنبه
روزمره
کمی از دست خودم عصبانیم چون نسبت به سابق کمتر میخوانم و کمتر مینویسم. زمانی روزی 10-12 ساعت صرف خواندن و نوشتن میکردم. البته احتمال زیاد در آیندهای نه چندان دور دوباره این اتفاق خواهد افتاد
بخشی از ساعات این روزهایم در رویاپردازیها برای آینده صرف میشود. و چقدر دوست دارم در خیالها و رویاها غرق شدن را و لبخند زدن را برای اتفاقاتی که ممکن است بیفتد. شده ام مثل دخترهای 14 ساله ای که همش برای خودشان رویا میبافند ولی حالش را هم میبرند. میدانم.
۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۷, جمعه
انقلاب جنسی
اززمان اختراع قرص جلوگیری از بارداری با عنوان آغاز «انقلاب جنسی» در غرب یاد میشود. این اتفاق در اواخر دهه 1960 افتاد. در دهههای پیش از این یکی از راههای جلوگیری از بارداری برای زنان متوقف کردن رابطه جنسی با شوهرانشان بود ( این رو تو بعضی از فیلم های کلاسیک انگلیسی هم میتونید ببینید که زن و شوهرها بعد از داشتن چند تا بچه و گاهی بینش در اتاق خوابهای حدا می خوابیدن). با اختراع قرص ضد بارداری بسیاری از مناسبات و قواعد مربوط به رابطه جنسی زن و مرد دچار تغییرات بزرگی شد.
در دهه 1950 یا 1960 میلادی خیلی از دخترهای جوون و مجردی که باردار میشدن چارهای نداشتن جز زندانی کردن خودشون تا زمان تولد بچه بعد هم سپردن اون به خانواده دیگه که بزرگش کنه و یا خطرکردن و گردن گذاشتن به یک سقط جنین غیرقانونی.
ولی نسلهای بعد از اختراع قرص ضدبارداری و بعد از اون قانونی شدن سقط جنین باعث شد که دخترهای جوان در روابط جنیسشون نگرانی کمتری داشته باشن و با آرامش بیشتری از روابطشون لذت ببرن.
البته در خصوص اختراع و استفاده از قرص ضدبارداری نظرات متفاوتی، حتی در بین فمینیستها وجود داشت. بعضی از اونها معتقد بودند که قرص ضدبارداری سبب میشه که زنها بیشتر از نظر جنسی در دسترس مردها قرار بگیرند و دیگه به سختی بتونن به درخواستهای مردها برای رابطه جنسی، نه بگن.
تا قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، خانواده، کلیسا (مذهب) و حتی مدارس بسیار تلاش میکردند که رابطه جنسی زنان مجرد و جوان رو کنترل کنن، ولی بعد از دهه 1960 و اختراع قرص ضدبارداری این کنترل های اجتماعی کم کم رنگ باخت. زنان بعد از اختراع قرص ضدبارداری تونستن بدون ترس از حاملگی ( که شاید منشا بسیاری از کنترلهای اجتماعی بود) از رابطه جنسی آزادتری برخوردار بشن. به همین دلیل اختراع قرص ضد بارداری سرآغاز «انقلاب جنسی» نام گرفت.
البته بعضی از محققان اعتقاد دارند که «انقلاب جنسی» بسیار پیشتر از آن در دهههای اولیه قرن بیستم آغاز شد.
۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه
مقدمه
صحبت از حقوق جنسی رو خیلی وقته تو وبلاگم شروع کردم. اینجا ، اینجا ، اینجا و اینجا میتونید نمونه هاش رو ببینید. هیچوقت از زندگی جنسی خودم ننوشتم و احتمالا نخواهم نوشت به این دلیل که با اسم واقعیم مینویسم و خیلی شاید دلم نخواد دیگرانی که نمیشناسم ولی آن ها من رو میشناسند شریک کنم در روایتهایم و دلیل دیگر آنکه نمیخواهم نوشته هایم فردا مدرک جرمی بشوند در محکمه ای احتمالی.
ولی فکر میکنم کسانی که در وبلاگستان شروع کردن از تنهاشان و از خواسته های تنشان نوشتن تابوی بزرگی رو شکستند >به سمت آگاهی دادن به دیگران درخصوص نیازها و خواسته ها و لذتهای گروهی از جامعه که تا حالا به اجبار سکوت کرده بودند.
>تاریخچه نوشتن علمی از تن و خواسته ها و تمنیات یک زن در غرب که به نظر ما در این زمینه پیشرو بوده هنوز به صد سال هم نرسیده. و تقریبا از دهه دوم قرن بیستم برخی از زنان شهامت به خرج دادن و شروع کردن از خواستههای تنشون و نیازهای جنسیشون نوشتن.
البته اولین نوشتهها از شیوههای جلوگیری از بارداری شروع شد که در غرب نوشتن از ابزار جلوگیری از بارداری در اون زمان خودش گناه کبیره به شمار میرفت و بودند بسیار از کسانی که در انگلیس به خاطر نوشتن از اون و ترویجش به زندان محکوم شدند. و بعدها ولی برخی ها با شجاعت هر چه بیشتر از این نوشتن که زنها هم همانند مردها از رابطه جنسی لذت میبرند و خواهان یک رابطه جنسی لذت بخش هستند.
اینها رو نوشتم که به خودم وشاید به خوانندگان اینجا قول بدم که شروع کنم به نوشتن از تاریخچهی صحبت کردن از خواستههای جنسی توسط زنان و ادامه بدم با صحبت کردن از اون چیزی که « انقلاب جنسی» نامیده شد و کلا یک بحث تاریخی بسیار ساده و خلاصه از این داستان.
اینجا مینویسم که به راحتی نتونم بزنم زیر قولم. البته من خیلی متخصص نیستم ولی خوندن یک سال فوق لیسانس تاریخ زنان اطلاعاتی رو بهم داد که شاید بتونم بخشیش رو اینجا بنویسم. معلومه که اگر کسی در این زمینه موضوعی به نظرش جالب اومد خوشحال میشم دربارش صحبت کنم و صد البته استقبال میکنم اگر پیشنهادی در این مورد بود.
۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۰, جمعه
نسل من و نسل او
من فکر میکنم نسل بعد از من، منظور از نسل بعد از من کسایی هستن که اختلاف سنی 3-5، 6 ساله با من دارن، خیلی بیشتر از نسل من به آرایش و مد میپرداختن. یادم میاد من گاهی اون هم فقط وقتی مهمونی میخواستم برم یک روژ لب ملایم و یک روژگونه میزدم که کلش ده دقیقه هم طول نمیکشید ولی خواهرم و دختر عموهام که سه سال با من فاصله سنی داشتن برای گردش هر روزهشون حداقل روزی یک ساعت رو جلوی آینه صرف میکردن.
یک فرق دیگهای هم که توی این نسل دیدم، افزایش توجه به داشتن دوست پسر و به قولی ظاهر رو آراستن برای آنچه که اسمش رو شاید بتونیم دلبری از پسرها بذاریم، بود.
هزینههایی که برای لوازم آرایش و لباسهای آخرین مدل و آخرین مارک صرف میشد تا بدین صورت بشه توجه پسری رو جلب کرد، چیزی بود که من تو نسل خودم سراغ نداشتم و ندیده بودم.
این اواخر دیگه وقتی تو خیابونهای تهران قدم میزدم و مهارت دخترها رو در آرایش و دلبری میدیدم، بهشون احسنت میگفتم که حتی از گریمورهای و هنرپیشههای هالیوودی هم بهتر عمل میکردن.
اینکه چرا نسل من اینقدر درگیر ارایش و دلبری نبود شاید بر میگرده به شرایطی که توش بزرگ شده بود، بچه جنگ بودن و در جو بسیار ایدئولوژیک دهه 60 پرورش یافتن شاید بی تاثیر نبوده باشه. نسل من نهایت سرگرمی غیر مجازی که داشت به دست آوردن نوار ویدیویی فیلم هندی و یا شوهای سالانه لوس آنجلسی بود.
ولی نسل بعد از شاید با خوانندههای ترک ماهواره و بعدش خوانندهها و هنرپیشههای غربی همانند سازی میکرد، که خوب تفاوت این دو از زمین تا آسمونه.
یادم میاد در دورهای که با بچه های سایت زنان یک سری مطالعات دوره ای داشتیم، یکی از کتابهایی که برای مطالعه انتخاب شده بود، کتاب آرایش، مد و بهره کشی از زنان از اولین رید بود که میخواست بگه این تشویق زنان به زیبا بودن در اصل خوراکی هست برای صنایع آرایشی و در راستای اهداف اونها که خوب از اونجایی که نویسنده کاملا چپ بود از این دید به قضیه نگاه کرده بود.
در اون جلسه بحث های زیادی شد، بعضی ها فکر میکردن که گرایش نسل جدید به آرایش فراوان شاید جوابیه به محدودیتهای گذشته و اینکه همیشه در طول سالهای بعد از انقلاب به شدت ترویج ساده لباس پوشیدن و حجاب شده بود و اینکه زن فقط باید واسه شوهرش آرایش کنه و بدون زینت و زیور بیاد بیرون.
بعضیها هم این رو یک انتخاب شخصی برای هر چه زیباتر نشون دادن و افزایش اعتماد به نفس میدونستن و می گفتن زنهای خارجی که کم آرایش میکنن به خاطر اینه که هر جور دلشون میخواد لباش میپوشن، هر جور دلشون میخواد موهاشون افشون میکنن ولی زنهای ایرانی فقط یه قرص صورت واسشون مونده که خیلی طبیعیه سعی کنن زیباش کنن.
برخی هم این رو در راستای تفکرات مرد سالارانه میدونستن که زنها برای جلب توجه مردها آرایش میکنن و بر اساس همون اصطلاح معروف خودشون رو «عروسک» میکنن.
ظاهرا به هر دلیلی که باشه،ما هر روز می بینیم که تو ایران گرایش به آرایش بین دخترها بیشتر میشه. من شخصا فکر میکنم که این همه آرایش بین زنهای ایرانی میتونه نتیجهی همه گزینههای گفته شده باشه. یعنی مخلوطی از اعتراض به اونچه که طی 30 سال گذشته خواستن بهش تحمیل کنن، تاثیر شوها و رسانهها غربی و شاید کمی هم عدم داشتن اعتماد به نفس برای ورود به جامعهای که از بچگی بهت یاد دادن که یه دختر باید کاری کنه که مورد پسند واقع بشه، که این پسند واقع شدن شاید تعریفش در نسل من و نسل بعد از من با هم فرق داشت.