۱۳۹۶ مرداد ۲۰, جمعه

اندیشه پویا، صادقی، خلخالی


پیش‌نوشت: فاطمه صادقی قبل از این مصاحبه و بعد از این مصاحبه برای من یکی نیستند. برای اولی احترام وافر و علاقه زیاد قایلم ودومی بسیار نا‌امیده کننده بود و تصویر قبلی را تکه تکه کرد.
و اما درباره مصاحبه که قبل از متن بالا نوشته شد:
فاطمه صادقی که با اندیشه پویا مصاحبه میکند تا درباره پدرش-خلخالی حرف بزند. فاطمه صادقی‌ای است که من دوست دارم.
خانم صادقی را من یکی دو بار بیشتر از نزدیک ندیده‌ام. بار آخر در هلند بود حدود ده سال پیش . بسیار گرم و خودمانی و مکالمه‌مان بسیار لذت بخش.
فاطمه صادقی که من در این ده سال از میانه مصاحبه‌ها و سخنرانیها دیده‌ام از زنان مورد علاقه من در ایران امروز است. نمیترسد و مستقیم با قدرت صحبت میکند و سعی نمیکند زیر پرچم اصلا‌ح‌طلبی هم سینه بزند و محبوب شود. مستقل است ، از حقوق زنان دفاع میکند، اندیشمند است و عالی تحلیل میکند شرایط سیاسی و اجتماعی را و از رادیکال نامیده شدن ابایی ندارد.
ولی فاطمه صادقی که با اندیشه پویا درباره پدرش صادق خلخالی مصاحبه میکند، فاطمه صادقی استاد دانشگاه و محقق سیاسی و اجتماعی نیست، بلکه حال به خواست مصاحبه‌شونده و یا به خواست خودش کاملا تقلیل میابد به دختر خلخالی که اگر میگوید نمیخواهد «متولی امامزاده باشد» و مدافع پدرش باشد ولی ظاهرا دست خودش نیست به عنوان دختر مدافع پدر ظاهر میشود. او به عنوان دختر خلخالی و نه فاطمه صادقی استاد تاریخ میگوید علاقه‌ای نداشته درباره عملکرد پدرش در وقایع کردستان بخواند با اینکه میداند «خیلی مهم است» . او از دست محمد قائد ناراحت میشود که پدرش را دزد خطاب میکند و میگوید: «بابای من دستور قتل هویدا را داده، کردستان رفته و همه اینها بوده ولی دزدی نکرده.» فاطمه صادقی دزدی جان و قتل آدمها توسط خلخالی را به اندازه دزدی مالی بد نمیداند. اصراری ندارد که پدرش قتل نکرده ( البته نمیداند درباره‌اش چون نرفته است بخواند پدرش چه کرده) ولی تهمت دزدی مالی را تاب نمی‌آورد.
خلخالی مدافع خاتمی - محبوبترین رییس‌جمهور بعد از انقلاب- است. اشاره به مکالمه تلفنی خلخالی به فاطمه صادقی در سال ۷۶ و خواهش از فاطمه را که «به عنوان پدر از تو خواهش میکنم به خاتمی رای بدهی» را چطور میشود در میان این مصاحبه تعبیر کرد؟ من تعبیرش میکنم به نشان‌دادن تصویری از پدری که موضع سیاسی‌اش اتفاقا با مردم یکیست. مردمی است. حتی اصلاح‌طلب است. برخلاف تصویری که از او در بین عموم مردم وجود دارد طرفدار یک رییس جمهور اهل گفتمان و مداراست.
من فاطمه صادقی را باورمیکنم وقتی میگوید که «تصویر بیرونی از پدر من یک تصویر خیلی خشن است. من به عنوان دختر اصلا چنین تصویری را در خانه از پدرم ندارم…سخت‌گیر بود اما من از پدرم کتک نخوردم. در خانواده اصلا تنبیه بدنی وجود نداشت… هیچ اهل مماشات نبود» فاطمه صادقی در نقش فرزند و دختر یک مرد فرو رفته و از او حرف میزند. بعد و شخصیت سیاسی خلخالی در این مصاحبه خالیست. خلخالی حاکم شرع دادگاههای مخوف انقلاب دهه تیره ۶۰ در این مصاحبه نیست چون فاطمه صادقی ندیده است، با اینکه شنیده است. همه ما میدانیم که برای روایت تاریخ نباید شاهد آن دوره تاریخی بود. فاطمه صادقی درباره دوران قاجار و رضا شاه تحقیق میکند و مینویسد ولی علاقه‌ای به دانستن تاریخ اول انقلاب که به شدت با تصمیمات پدرش عجین بوده ندارد. و ندیده است ظاهرا توجیه خوبی است برای ندانستن و البته اصرار و علاقه‌ای هم ندارد که ببیند پدرش چه کرده. رفتاری که از یک محقق عجیب است ولی از دختری که نمیخواهد چهره پدرش برایش مخدوش شود نه.
و آنچه برای من تیر خلاص بود وقتی بود فاطمه صادقی درباره عملکردش پدرش در دهه شصت اینگونه میگوید: « فضای آن زمان،فضایی کاملا ایدئولوژیک بود. من اصلا نمیخواهم بگویم پدرم آدم مهربانی بود اصلا از این خبرها نبود، اما آن فضای ایدئولوژیک قاطعیت انقلابی میطلبید، و کسی که در جای خلخالی مینشست گویی باید به آن قاطعیت انقلابی پاسخ دهد. او خودش را انقلابی تعریف میکرد و معتقد بود که برای انقلاب باید یکسری بدنامی‌ها را بپذیرد.»
توجیه ۴۰ ساله نظام جمهوری اسلامی از اعدامها دهه ۶۰ از زبان فاطمه صادقی دردناک بود. حداقل برای من بود. نگاه انتقادی فاطمه صادقی وقتی به پدرش رسید تمام شد. برای همین این مصاحبه، مصاحبه یک منتقد و محقق و اندیشمند نبود. مصاحبه با دختر یک پدر بود که اتفاقا بر خلاف ادعایش از عملکرد پدر دفاع میکند و نمیتواند نگاه انتقادیش به سیاست و جامعه را به عملکرد سیاسی-اجتماعی پدرش تعمیم دهد.


۱۳۹۵ بهمن ۴, دوشنبه

چند نکته درباره مارچ زنان در واشنگتن دی‌سی

چند نکته درباره مارچ زنان در واشنگتن دی‌سی:
۱- این اولین حضور من در یک راه‌پیمایی و تظاهرات با این تعداد عظیم شرکت‌کننده بود و حضور این جمعیت بسیار دلگرم کننده بود و انرژی‌بخش. برای من یادآور آخرین تظاهرات فعالان جنبش زنان در خرداد ۸۴ بود که از نظر شعف و انرژی برای من به یادگار خواهد ماند اگرچه از نظر تعداد قابل مقایسه با این راهپیمایی نبود.
۲- حضور زنان سفیدپوست در تظاهرات روز ۲۱۱ ژانویه به میزان زیادی از نظر تعداد بر حضور زنان رنگین پوست و اقلیتهای قومی برتری داشت – با دوستان دیگر هم که در تظاهرات شرکت کرده بودند صحبت کردم، آنها هم نظر مشابه داشتند. این به معنای عدم حضور زنان سیاه‌پوست یا مسلمان و... نیست. بلکه به نظر میرسد که بعد از دهه‌ها بسیاری زنان سفیدپوست آمریکایی که حقوق خود را مسلم و همیشگی میدانستند، احساس خطر کردند و رییس جمهوری ترامپ زنگ بیدارباشی بود که هنوز مبارزه برای برابری به پایان نرسیده است.
۳- بسیاری از شرکت‌کنندگان پلاکاردهای دست‌ساز آورده بودند که شعارهایشان از «حقوق زنان، حقوق بشر است» تا « ترامپ را عامل‌دست پوتین» دانستن متفاوت بود. اگر چه درباره مسائل زنان مثل حق کنترل بدن، دستمزد برابر، قدرت زنان، حقوق دگرباشهای جنسی و ... شعارهای فراوانی بود و همه بسیار خلاقانه و الهام‌بخش ولی شعارها و نوشته‌هایی با تمرکز خاص بر روی کلمه فمنیسم بسیار بسیار کم بود. اگر چه شخص من هر فعالیت و حرکتی در راستای بهبود وضعیت زنان رو یک حرکت فمنیستی میبینم ولی به نظرم میرسید که هنوز زنان آمریکا به خصوص نسل جوان به راحتی کلمه فمنیسم رو استفاده نمیکنند.
۴- حضور مردان در این تظاهرات بسیار قابل توجه و دلگرم‌کننده بود. با مردی ۷۰۰ ساله صحبت میکردم میگفت به نیابت دختر و همسرش آمده و همچنین به نظرش سخنان ضد‌زن ترامپ به هیچ عنوان نباید تحمل بشود. بسیاری از مردان حاضر همانقدر از نگاه زن‌ستیز ترامپ عصبانی و ناراحت بودند که زنان شرکت کننده.
۵- حضور گروههایی که دیگر که همراه با حقوق زنان، دیگر موضوعات اجتماعی مثل حقوق دگرباشان جنسی، حقوق سیاه‌پوستان، محیط زیست، حقوق مهاجران و اقلیتهای مذهبی و قومی را هم در شعارها و خواسته‌هایشان گنجانده بودند در این تظاهرات چشمگیر بود.
۶- این تظاهرات یکی از بزرگترین تظاهرات زنان – منظور با اولویت دادن به برابری زنان- در چند دهه اخیر امریکا بود. برخی از منابع خبری آنرا بزرگترین راهپیمایی در طول تاریخ امریکا دانستند به دلیل حضور میلیونها شرکت‌کننده در سراسر آمریکا.
۷-این تظاهرات تمام گروههای مخالف ترامپ را در کنار هم جای داد. به دلیل تکثر و گوناگونی افراد و شرکت‌کنندگان هیچ حزب و گروه و دسته سیاسی نمیتوانست این تظاهرات را به فقط به اسم خود و یا ایده خود معرفی کند.
۸- این تظاهرات به حمایت از فرد سیاسی خاص، یا نگاه سیاسی خاصی برگزار نشد. شرکت‌کنندگان شعار و هدف مشخص و واضحی داشتند: «حقوق زنان حقوق بشر است» و ترامپ را طی چهار سال آینده باید پاسخگوی هر سیاست و نظر زن‌ستیزانه، نژآدپرستانه، و ضد اقلیتهای جنسی و قومی و قومیتی باشد.
۹- این تظاهرات اولین قدم بود و شروع حرکتهای مستمر، برنامه‌ریزی شده جامع مدنی به نظر میرسد باید شدیدتر از س ادامه پیدا کند تا بتواند نتیجه‌بخش باشد.


۱۳۹۵ دی ۲۲, چهارشنبه

کیت میلت و ایران

کیت میلت کتابی دارد با عنوان «سفر به تهران» که همزمان با انقلاب ایران و در بحبوحه تدارکات زنان برای تظاهرات علیه حجاب اجباری اتفاق میفتد. کیت میلت به عنوان یک فعال چپ شیفته انقلاب ایران است ولی همزمان به عنوان یک فمینست از شرایطی که برای زنان از همان ماههای اول توسط حکومت اسلامی ترسیم شده، وحشت زده است.
برای من کتاب اگرچه بخشی از جذابیتش را از به تصویر کشیدن جزییات آماده شدن زنان به خصوص در گروههای چپ برای تظاهرات دارد ولی در کل نگاه کیت میلت به ایران برایم شوک آور است. یکی از دلایلی که میلت شاکی بودنش را از حکومت شاه اعلام میکند این است که شاه کلی ساختمان مدرن و با معماری غربی ساخته است و دیگر از ایران اگزاتیک که برای غربیها چشم‌نواز است اثر کمتری دیده میشود. دل میلت برای مخد‌ه‌ها و حرمسراها تنگ میشود.
برای کیت میلت- که من سمبل فمنیست رادیکال دهه ۷۰ میدانمش که بر خلاف فمنیستهای لیبرال نسل قبل نگاه کمتر بالا به پایینی به زنان کشورهای منسوب به جهان سوم و یا مسلمان دارند- همچنان شرق، شرق داستان هزار و یک شب است. شرق قرار است همان ساختمانهای کلنگی با معماری اندرونی- بیرونی را یدک بکشد و جذابیتش را با «غربی» شدن از دست ندهد.
 ادامه این نگاه را در یکی دو نسل بعد میبینیم که به مفاهیمی مثل«آتنتیک بود زن مسلمان» میپردازند. که اگر چه به «ناتوان» بودن زن مسلمان دیگر اعتقادی ندارند ولی همچنان زن مسلمانی که به انتقاد از فرهنگ بومی بپردازد «غربی» خوانده میشود و «خودباخته». به خاطر گناه «فراموش کردن اصلیتش» به فراموشی سپرده میشود و و قربانی «خشونت معرفت‌شناسانه» به تعبیر اسپیواک. زن فمنیست منتقد خاورمیانه‌ای برای فمنیست پست‌کلنیال مقیم مرکز اگزاتیک و جذاب نیست. اگر «غربی» باشد چطور دیگر بشود او را سوژه «انسان‌شناسان» کرد؟ شرق و زن شرقی تا وقتی در مرکز توجه است که همچنان در زیر نقابهای سمبلیک و غیر سمبلیکش پنهان باشد.