۱۳۸۵ آبان ۸, دوشنبه

هفته پیش رسما به گشت و گذار گذشت و من با کمال بی خیالی درس نخوندم. رفتم کمبریج که دوستای قدیمیم رو که تازه از کانادا اومدن اینجا ببینم. کمبریج خیلی قشنگ بود و چند تا مال بزرگ داشت که نگذاشتن من بدون خالی کردن جیبم برگردم. یکی از تجربه های جدید من اینجا که خیلی بهتر بود امکانش رو نداشتم خرید اینترنتی هست. حالا دیگه خیلی راحت می شینم جلوی مانیتور کامپیوتر و پولم رو خرج می کنم. البته واسه لباس خریدن ترجیح میدم برم مغازه چون فکر می کنم امتحان لباس یکی از لذتهای خریده.

از وقتی اومدم اینجا کلی عکس گرفتم ولی چون با موبایلمه برای اپ لود کردنشون باید یه برنامه نصب کنم که کامپیوتر های دانشگاه اجازه نمیدن. احتمال زیاد هفته دیگه لپ تاپ دار میشم. بعدش یه سری از عکسها رو میذارم اینجا.

عکسهای دختر خواهر خوشگلم رو هم می تونید اینجا ببینید. الهی! هیچوقت فکر نمی کردم اینقدر دوسش داشته باشم. ولی الان دلم پر میزنه واسه دیدنش.

۱۳۸۵ مهر ۲۹, شنبه

روسپی محترم

ورونیکا فرانکو یک روسپی که در قرن شونزدهم تو ایتالیا زندگی می کرده. جز گروهی از روسپی ها که در اصل " کورتیزن" خونده میشدن، از وضع مالی خوبی برخوردار بودن و مشتریهاشون افراد طبقه بالای جامعه بود.
این طبقه از روسپی ها معمولا هنر مند و تحصیل کرده بودن. شاید یه جورایی بشه اونها رو با " گیشا" های ژاپن مقایسه کرد. ورونیکا در عین حال شاعر هم بود و زمان خودش 2 جلد کتاب ازش چاپ میشه.
نوع زندگی روسپی ها در قرن 16 و 17 موضوع بحث دیروز کلاس بود. بیشتر درباره ایتالیا و کورتیزنها. یادم اومد یه بار از تو کتابی که م.ف. فرزانه از صادق هدایت نوشته بود، هدایت از یه کتابی به اسم روسپی محترم گفته بود. اینتر نت رو که گشتم دیدم این کتاب از زندگی ورونیکا فرانکو نوشته شده. و سال 98 هم یه فیلم ازش ساختن با عنوان "Dangerous Beauty " که امروز دیدمش. ورونیکا به نظر فوق العاده زن قوی و با استعدادی بود و یکی از دلایل معروف بودنش هم گویا همین ویژگیها است. به خاطر مطالعه زیادش به راحتی وارد بحث با مردها میشده چیزی که تو اون زمان برای یک زن خیلی عادی نبوده.
لبته تو اون دوره این نگاه وجود داشته که روسپی ها منشا گناهن .این رو چند جای فیلم می بینیم که این گروههای مذهبی در جال موعظه هستند که نگاه کنید فساد همه جای ونیز رو گرفته. بعد هم وقتی طاعون میاد میگن که بلای اسمانی که خدواند به خاطر فسق و فجور این روسپی ها نازل کرده و مردم شروع به آزار و اذیت اونها می کنن. توی یکی از متنهای دیروز کلاس درباره قانونی صحبت شد که اون موقع تو ایتالیا تدوین میشه درباره محدودیتهایی که باید کورتیزنها داشته باشن. چون لباس پوشیدنشون با زنهای طبقه بالا فرقی نمیکرده و امکان داشته با هم اشتباه بشن یه سری قانون میذارن که کورتیزنها باید چه لباسها و زیور آلاتی داشته باشن و چه چیزهایی نداشته باشن.
البته کنار این کورتیزنها، روسپی های معمولی هم وجود داشتن که کنار خیابون می ایستادن و مشتریهاشون هم از بین مردهای طبقه پایین جامعه بود.


در جواب سوالهای نیما این چند خط رو اضافه می کنم:
این روسپی ها برای تامین مالی این کار رو می کردن نه لزوما لذت جنسی چون با پولی که از مشتریهای ثروتمندشون می گرفتن گذران زندگی می کردن و برای ایام پیری پس انداز می کردن و البته یه سری مشتریهای ثابت هم داشتن. در مورد ورونیکا فرانکو آموزشها از طریق مادرش که اون هم کرتیزون بوده بهش داده شده چون هم مادرش هم مادربزرگش شغلشون این بوده. معمولا از خانواده های اشراف نبودن و از طبقه ای از اجتماع بودن که نمی تونستن محل در آمدی بهتر از این داشته باشن. در بین اینها بودن کسانی هم که ازدواج می کردن و حتی بعد از ازدواج هم به کارشون ادامه می دادن و شوهراشون براشون مشتری پیدا می کردن.صحبتهایی که دیروز سر کلاس شد نشون میداد که خیلی این کار شوهرها زشت محسوب نمیشده. و البته این زنها بچه دار میشدن و در بعضی موارد دخترها شغل مادرشون رو دنبال می کردن.

۱۳۸۵ مهر ۲۴, دوشنبه

نمی دونم چرا این چند روز اخیر همش بغض دارم. با هر چیز کوچیکی می خوام گریه کنم. از زمین و زمان هم همش دارم ایراد می گیرم. معلوم نیست چه مرگمه.

۱۳۸۵ مهر ۱۹, چهارشنبه

پریشب تا ساعت 3 نصف شب داشتم درس می خوندم. 4 ساعت از پشت میز تکون نخوردم. باید به عنوان رکورد توی زندگی تحصیلیم ثبت بشه. تا حالا همچین کاری نکرده بودم.
واسه خوندن یه مقاله 30 صفحه ای کلی وقت گذاشتم. کلی وضع لغت انگلیسیم خرابه.

مقاله جالبی بود البته. درباره وضع زنان در صدر اسلام. دوران جاهلیت بر اساس این مقاله که خانم لیلا احمد نوشته. وضع زنها در دوران جاهلیت به اون سیاهی که ازش صحبت میشه نبوده. اون از خدیجه به عنوان یک زنی که در زمان جاهلیت زندگی می کرده نام می بره که یک زن تاجر بوده و وقتی که 55 سالش بوده اسلام میاد پس عملکردهاش در اصل بر اساس فرهنگ جاهلیت بوده. یا زنی مثل هند که اون هم شخصیت فوق العاده قوی داشته. بر اساس این مقاله توی او دوران زنهایی بودن که کلید دار کعبه بودن. و اضافه می کنه که زنها حق طلاق داشتن. اون تغییراتی رو که به ندرت در زمان پیامبر در وضعیت زنان در عربستان اون موقع رخ میده رو توی این مقاله مرور می کنه.

اسم مقاله هست:Women and the Advent of Islam

اینجا می تونید یه مصاحبه با اون رو ببینید.

۱۳۸۵ مهر ۱۶, یکشنبه

میان ماه من تا ماه گردون...

بعد از حرفهای جک استر درباره پوشش زنان مسلمون توی انگلیس. بحث درباره این موضوع دوباره داغ شده اینجا. دیروز روزنامه گاردین حدود 5-6 صفحه روزنامه رو به این موضوع اختصاص داده بود و نظرات مختلف رو منعکس کرد. یکی از مقاله ها درباره یه دختر ی بود که اینجا به دنیا اومده و از 20 سالگی تصمیم گرفته حجاب کامل داشته باشه. حجاب کامل یعنی اینکه صورتشون رو هم می پوشونن و فقط چشماشون معلومه. جالب اینه که تو خانواده این دختر هیچکس اینطور حجاب نداشته. اون میگه با حجابش مشکل نداره و خیلی دوستش داره و این انتخابش بوده و دوست نداره کسی بهش بگه چطور لباس بپوشه . یکی از مسائلی که توسط چند تا استاد دانشگاه مطرح شده اینه که وقتی یکی از شاگردهای ما حجاب اینطوری داره با احساس راحتی نمی کنیم. فکر می کنیم نمی تونیم باهاش ارتباط برقرار کنیم. عقیده داشتن حالت صورت توی ارتباط برقرار کردن توی تدریس خیلی مهمه و با دانشجوهای محجبه نمی تونیم ارتباط برقرار کنیم. اون دختر محجبه البته تو مقاله اش گفته که مشکلی نداره و به عنوان یک معلم تونسته ارتباط خوبی برقرار کنه با دانش آموزاش.

این بحث همچنان ادامه داره و جک استرا عقیده داره بالاخره باید فضا برای این بحثها باز بشه. اون میگه با حجاب زنها مشکلی نداره ولی پوشش صورتشون ارتباط برقرار کردن رو براش سخت میکنه.

استفاده از پوشش صورت تو انگلیس مثل اینکه داره روز به روز بیشتر میشه. دخترای جوون مسلمون گفتن ما سواد داریم _ بر خلاف مادرهامون_ و می تونیم دستورات دینمون رو بخونیم و بهش عمل کنیم. این هم بخشی از دستورات دینی ماست.

میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است.

۱۳۸۵ مهر ۱۳, پنجشنبه

سه شنبه گذشته اولین کلاس رو داشتم:" جنسیت، جامعه و دنیای مدرن اسلامی".اسمش جذابه. خودش هم برای من که دقیقا از این فضا اومدم جذاب. کلاس دو ترم خواهد بود و 21 جلسه که یک جلسش کامل درباره ایرانه. بقیه کشورها - به غیر از ایران - که به طور خاص قرار دربارشون صحبت بشه مصر، الجزیره ، فلسطین و هند هست. جلسه اول یه خرده توضیح درباره کلماتی بود که عنوان کلاس رو تشکیل میداد. جنسیت چیه؟جامعه به چی می گیم و دنیای اسلام کجاست. که من گفتم که شامل کشورهایی میشه که اکثریت مردمش مسلمونن. استاد پرسید 30 درصد جمعیت 1 میلیارد نفری هند مسلمونن که البته اقلیت رو تشکیل میدن ولی تعدادشون از جمعیت ایران بیشتر میشه. اینا جز دنیای اسلام نیستن؟ یا مسلمونای اروپا و آمریکا؟ من هنوز نمی دونم البته.سوال بعدیش این بود که آیا میشه اصلا از همچین عبارتی استفاده کرد؟ آیا این عبارت توسط اسلام سیاسی برای رویارویی با دنیای غرب یا به عبارتی دنیای کفر ساخته نشده؟ اینها مسائلی که میشه روش فکر کرد.استادمون یه خانم انگلیسی که وقتی بار اول اسم وفامیلش رو دیدم فکر کردم ایرانی: سارا انصاری. ولی نبود. بعد از ازدواجش فامیلش عوض شده. البته شوهرش هم ایرانی نیست ولی اسمش کاملا ایرانی: همایون انصاری که اونم استاد همین دانشکده است ولی پاکستانی الاصل.


کلاس بعدیم فرداست - جمعه - که البته مثل قبلی یکی از درسای اصلیم و قرار دو ترم ادامه پیدا کنه : جنسیت و جامعه در اروپا و انگلستان از 1500 تا 1980. استادمون یه خانم ایتالیایی که قبلا دربارش گفتم. موضوع این درس هم برام جالبه. اولین جلسه درباره این خواهد بود که آیا وضعیت زنان از قرون وسطی به این طرف بهتر شده یا تغییری نکرده و یه جورایی بر همون روال سابق. برای من واضح و مبرهن که بهتر شده ولی یه مقاله بهمون داده که الان عنوانش یادم نیست. که نویسنده اعتقاد داره که تغییر کرده ولی نه به معنای بهتر شدن. گفته ما تاریخ نگاران زن اگر فمینیسم هم باشیم ترجیح میدیم بگیم بهتر شده. حالا قرار فردا دربارش حرف بزنیم.


یه درس دیگه هم واسه این ترم دارم با عنوان " زنان وجنسیت در انگلیس قرن 20" که واسش هفته ای یه بار باید برم لندن. از این هنوز هیچ ایده ای ندارم باید رفت و دید چیه؟


رفتم کلی کلاس کامپیوتر ثبت نام کردم. آخه کلی ارزون بودن 4 تا کلاس شد 5 پوند. کلاس writting هم که کلی بهش احتیاج داشتم خوشبختانه بود و اسم نوشتم. فقط کلاس فرانسه دیر رسیدم و پر شده بود. شاید ترم دیگه.


هر شب هم از کتابخونه دانشگاه که یه عالمه فیلم داره. یه فیلم می گیرم و می بینم .البته از اونجایی که من از این دنیا فیلم خیلی دورم. بیشتر تا حالا فیلم های قدیمی رو دیدم ولی کلی از کشف این قسمت کتابخونه ذوق زده ام. البته از اونجایی که دانشگاه ما خیلی قدیمی هست. فیلمهاشم بیشتر به صورت VHS هستن.


واسه امشب قراره Passanger رو ببینم. وای خیلی مثل اینکه از این دنیا عقبم مال 1975.

۱۳۸۵ مهر ۱۰, دوشنبه

روز پنجشنبه کارت دانشجوییم رو گرفتم. کارت دانشجویی رو توی یه تالار بزرگ که به Picture Gallary معروفه و یک عالمه از نقاشی های دوره ملکه ویکتوریا رو توش گذاشتن انجام شد. اونجا تو کامپیوتر اسمامون رو وارد می کردن بعد با یه رسید میفرستادن توی یک اتاق دیگه که اونجا با دوربین ازت عکس میگرفتن و بعد از توی یک دستگاه در عرض 2 دقیقه کارت دانشجوییت در میومد. میشه از این کارت برای خرید توی دانشگاه هم استفاده کرد البته خوب باید همیشه شارژ بشه.

بعد از اونجا رفتم دانشکده مون. یعنی دانشکده تاریخ. اونجا یه ناهار خوشامدگویی واسه ورودیهای جدید فوق لیسانس داشتن. انواع اقسام ساندویچ و میوه و نوشیدنی. بیشتر محلی هست که همه دانشجوهای گرایش های مختلف تاریخ می تونن با هم آشنا شن. چون در طول سال همه درگیر کلاسای خودشون هستن و ممکنه همچین موقعیتی پیش نیاد.رییس دانشکده 20 دقیقه آخر مدیر گروههای رشته های مختلف رو معرفی کرد و بعد از اون رابط کتابخونه دانشکده ما از امکانات کتابخونه گفت و یک نفر از موسسه تحقیقات تاریخIHR از امکاناتی که اونجا به دانشجوهای تاریخ میدن صحبت کرد . کلی بروشور و کتابچه و راهنما امروز بهمون دادن که تا یک ماه سرم گرمه با خوندنشون.

دانشجوهای هر رشته با مدیر گروهشون جلسه داشتن برای انتخاب واحد. مدیر گروه فعلی ما یه خانم ایتالیایی .اصلی انگلیسی که الان تو مرخصی زایمان و دو ماه دیگه میاد. همکلاسیهام 5 نفرن که به جز یکیشون که یونانی بقیه انگلیسی هستن و وقتی حرف میزنن من مثل این آدمهایی که دارن یه زبون مریخی میشنون بهشون زل میزنم. استادمون خیلی خوب حرف میزنه و من اصلا مشکلش با اون ندارم و کامل میفهمم ولی این انگلیسیها هنوز عادت نکردم به لهجشون.

کلاسامون از هفته دیگه شروع میشه. پایه اصلی رشته من هم تاریخ هست .یعنی یه جورایی تاریخ زنان هست. هفته ای سه روز کلاس دارم که یکیش تو همین مرکز تاریخ که تو لندن هست. یکی از واحدام "جنسیت و جامعه در دنیای اسلامی مدرن" البته اختیاری بود و من ترجیح دادم این رو بگیرم.

الانم باید برم لندن واسه یه کلاس دیگه که البته کلاس اصلی من نیست.