۱۳۸۵ مرداد ۶, جمعه

هفته پیش هفته شلوغی بود. برگزار کردن کارگاه آموزشی کلی انرژی می بره و خستت می کنه.هماهنگی ها؛بدو بدوها و نگرانی ها از اینکه مشکلی پیش نیاد استرس زیادی تحمیل میکنه. اولین تجربم بود و کلی یاد گرفتم. البته کامل هم نبود و نقص هایی داشت. حالا هم که احساس سرماخوردگی دارم. خوابم حسابی به هم ریخته. یعنی بیشتر کمبود خواب دارم. کارگاه شهرستان بود. بچه های خوب و فعالی بودن. کار سختی رو می خوان شروع کنن و در عین حال جذاب. چیزی که احتیاج دارن انگیزه و پشتکار بیشتره. مانع های زیادی دارن که به نظر من مهمترینش کمبود منابع مالی. ازبین بردن این مانع می تونه خیلی کمک کنه ولی کافی نیست. بچه ها معمولا داوطلبانه کار میکنن ولی یکی از مشکلات کار داوطلبانه کوتاه مدت بودنش. گروهی که بر پایه کار داوطلبانه باشه بعد از یک مدت نیروهاش دچار ریزش میشن و اگه نتونسته باشه افراد جدیدی رو جذب کنه فعالیتش متوقف میشه. منابع مالی و جذب نیروهای جدید دو تا عاملی هستن که به نظر من میتونه به ماندگاری سازمانهای مخصوصن سازمانهای غیر دولتی کمک کنه.

۲ نظر:

Parastoo گفت...

خسته نباشی دختر. تبریک کتبی هم بابت همون موضوع!

نازي گفت...

خدا قوت خانومي:) آره کار داوطلبانه...مي دوني که ما خودمون حداقل يه تجربه گران داريم. اين حقيقتي است که بايد پذيرفتش.