۱۳۸۶ فروردین ۲۷, دوشنبه

ولور

فیلم ولور رو دیشب دیدم. با اینکه داستان پر از تراژدیهای مختلفه  ولی از همان تیتراژ اول فیلم پر از زندگیه. پر از رنگ. پر از تلاش برای زنده بودن و ادامه دادن. داستانهای شک اورش نمی ذاره به این فکر بیفتی که زندگی به این اشغالی چرا باید ادامه پیدا کنه. بلکه ادامه پیدا میکنه چون اتفاقهای خوبی قراره بیفته. یه جورهایی من رو یاد مثل آب برای شکلات انداخت. البته شاید حال وهوای اسپانیایی فیلم این طور القا کرد. داستان زن جوانی ( پنلوپه کروز) که همراه دختر 14 ساله اش با شوهری که همیشه مست است و بیکار زندگی میکند و صبح تا شب مشغول کار تا چرخ زندگی بگردد. داستان به نظرم کاملا فمینستی اومد. زنی قوی که بار همه سختیها را همراه با عطش زندگی به دوش میکشد. همبستگی بین زنها خیلی خوب تصویر شده بود. زنهایی که معمولین و هر کدوم به سختی و کارهای سطح پایین زندگیشون رو میگذرونن ولی در عین حال همه خوشحالن و خوشحالیشون به توی بیننده منتقل میشه. زنهایی که همیشه کنار همن. هم رو خوب میفهمن وسعی میکنن هر کدوم به نحوی قسمتی از ناراحتی تو رو کم کنن. ولور رو حتما ببینید.

۵ نظر:

نسیمک گفت...

با نظرت در مورد فیلم کاملاً موافقم. اما نکته جالبش برای من این بود که من هم دیشب این فیلم رو دیدم:))

فراز گفت...

حتما این فیلم را خواهم دید.....

فرناز گفت...

من هم که تازگی ها دیدمش :)

علی گفت...

سلام
(اینو برای یادداشت قبلی نوشتم)
چقدر خوب و موجز توصیف کردی
کاش یکی بیاد و پوسته سخت بیرون منو هم بشکنه و آزاد بشم
اون کس کسی جز خودم نمی تونه باشه و مشکل هم همین جاست
انسان تنها موجودیه که خودش میتونه خودش رو نقد کنه و یا از اول بسازه
اما چه جوری؟ نمی دونم

نسيما گفت...

سلام
حتما فيلم را مي بينم