آسمان را سراسر اینجا مه گرفته و از پشت پنجره دیدنش خالی از لطف نیست. چیزی که این روزها خواب ما را پریشان میکند چه کنم چه کنمی است که گرفتارش شدهایم.
ظاهرا قدرت انتخابم رو از دست دادهام. یعنی نمیتونم از بین چند گزینه یکی رو انتخاب کنم. خوبی و بدیهای هر کدوم رو که میسنجم میبینم برابرن و من نمیتونم تصمیم بگیرم. به نظرم وقتی یک انتخاب داری تکلیف روشن است ولی وقتی چند راه وجود داشته باشه مثل من امکان داره گه گیجه بگیری.
الان هم همینطور دارم چرت و پرت مینویسم بدون اینکه بخوام ته این جمله به جایی برسه.
...
بالاخره چند روز گذشته وقت کردم و چند تا فیلم دیدم. پرسپولیس ، کفاره و بادباک باز. مثل خیلیها پرسپولیس روایت زندگی من هم بود. قبل از دیدن فیلم کتابش رو خونده بودم و با هر لحظش بخشی از خاطرات کودکی و نوجوانی جلوی چشمم رژه میرفت. به نظرم به بهترین نحو ممکن ساتراپی نه فقط داستان نسل خودش بلکه داستان چند نسل این کشور رو به تصویر کشیده بود.
کفاره هم داستان نو و قشنگی داشت. صحنههای جنگش به نظرم عالی بود ولی نه اونقدر خوب که بخواد اسکار رو ببره. این بازی کارگردان با زمان رو دوست داشتم. اینکه اتفاقات داستان به
ترتیب زمان اتفاقشون روایت نمیشن و این عدم ترتیب زمانی وقتی که فکر میکنی همه چیز داره خوب پیش میره، میاد کل مفروضاتت رو به هم میریزه.
با دیدن بادبادک باز در حین عصبانیت نمیتونستم جلوی اشکهایی که همینطوری میومدن بگیرم. برای من دو صحنه این فیلم دردناکترین بودن یکی وقتی مسئول پرورشگاه از اوج استیصالش میگفت و وقتی که آصف طالبانی ضبط رو روشن میکنه و اون پسر شروع میکنه به رقصیدن. یعنی فکر نکنم حقارت رو بهتر از این میشد به تصویر کشید.
...
سریال سکس اند د سیتی هم به جمع مجموعه تلویزیونی پیوست که من چند روزه نگاهش میکنم. به احتمال زیاد با دیدن این سریال من کلی از جامعه روشنفکری فاصله خواهم گرفت و شاید دیگه خیلی جز آدمهای با کلاسی که سریالهای باکلاس و درست و حسابی میبینن به حساب نیان ولی خب چه میشه کرد که من بعضی وقتها دوست دارم یه خرده بیکلاس باشم و در این راستا چنین سریالهایی را میبینم و لذت میبرم مخصوصا عاشق شخصیت میراندام. کلی با ژستاش حال می کنم.
۳ نظر:
خیلی خوشحالم که تو این زمانه ای که هر کس برای اینکه زهر پرسپولیس را بکشه لیبل توهین به ملت را چاشنی کارش می کنه هستند کسانی که مثل شما با این فیلم بر خورد می کنند کاملا با نظر شما موافقم.
خوب کلاس داشتن و روشنفکر بودن انرژی می خواد! آدم که همیشه نمی تونه با انرژی باشه!!!!!
Salam. I loved Satrapi's Perspolis. It made me cry several times. Such a complex story relayed so simply and powerfully.
Hee Hee! In 2006, I was unemployed for 3 months. I went and rented the entire series of Sex and the City and watched them all on my computer! So decadent and so funny! Sex and the City is now such a part of American street (and office!) culture, you can't not have seen it or not have an opinion about it!
Leila: Oh, it is good that there is someone else besides me, here in weblogestan, that found Sex and the City funny.
ارسال یک نظر