به نظرم بعضی از گزارهها هستند که با تکرارشون در سی ساله گذشته فضایی ساخته شد که نگاهی فراتر از اون رو غیر ممکن ساخته. گزارههایی مانند" ایران یک کشور مذهبی هست" و در نتیجه " افکار اسلامی توانستند به راحتی بر افکار چپ غالب شوند و انقلاب اسلامی در ایران به وجود بیاید" در حالیکه بخشی از واقعیت هست ولی تکرار اون باعث شده که همه واقعیت بشه و دیگر واقعیتها کم کم فراموش شوند و یا از خاطرهها پاک بشه. این با سیاستها و تاریخ سازی جمهوری اسلامی کاملا مطابقه.
حذف تاریخی تدریجی چپها و در برخی موارد وارونه نشون دادن تاریخ آنچه دستاوردی به نام انقلاب نامیده میشه در طول سالها توسط جمهوری اسلامی چنان موفق بوده به نظر من که حتی خود چپها رو به خودزنی واداشته. حس میکنم کم کم خاطره هزاران چپی که در طول دهه 60 کشته شدن رو عامدا داریم به فراموشی میسپاریم در ادامه به فراموشی سپردن جنبش چپ در ایران. از قتل عام 67 مرتب میگیم بدون اینکه یادی از بقیه کشته شدگان دهه 60 بیاوریم.
من به هیچ عنوان ادعای چپ بودن و یا طرفدار چپ بودن ندارم ولی فکر میکنم گوشهای از تاریخ رو داریم به قصد به فراموشی میسپاریم و در این زمینه ناخودآگاه با جمهوری اسلامی همصدا میشیم. که صد البته قبول دارم عملکرد جنبش چپ در ایران در این میان موثر بوده ولی این بهانهای برای این نادیده انگاری تاریخی به ما نمیده.
۳ نظر:
نسل جدید هیچ چیزی از چپ نمی دونه.
فرهنگ ما فرهنگ شفاهی هست و حالا حالا ها نوشتاری نخواهد شد و ناچارن باید به حافظه تاریخی مون تکیه کنیم که اونم اصلا نداریم.
من که نفهمیدم منظورت چی بود اصلا.. ولی راستش خیلی از همون چپ ها هم یه دفعه راست شدن.. از طبری و گلسرخی مگه گنده تر هم بودن؟ ولی به هر حال اینکه دغدغه ی انسانی داشتی تقریبا (اگه درست فهمیده باشم) برام جالب بود {شکلک لب خند}
ارسال یک نظر