۱۳۸۵ خرداد ۱, دوشنبه

بيانيه شماره 2 کمپین دفاع از حق ورود زنان به ورزشگاه‌ها


طی هفته‌های گذشته، موضوع حق ورود زنان به استادیوم‌های ورزشی، که پیش از این بارها و بارها از سوی فعالان جامعه مدنی و جنبش زنان مطرح شده بود، کشکمش فراوان میان مقامات مختلف حکومتی برانگيخت. اما ظاهرا این موضوع، که با صدور دستور رئیس جمهور آغاز شد و با مخالفت مراجع قم ادامه یافت، با تجدیدنظر دولت به بحثی پایان‌یافته در عرصه سیاست تبدیل شده است.


معتقديم لازم است فضای جامعه امروز بيش از هر وقت انسانی شود. انسانی؛ نه زنانه و نه مردانه.
معتقديم فرياد كردن نام ايران از حنجره زنان ايرانی حرمت هيچ ديواری را نمی‌‌شكند. آن‌چه شكسته می‌‌شود، تابوی سنت‌های اشتباه تاريخی است كه پيش روی زنان فرهيخته ايرانی قد كشيده است.
معتقديم در شرايطی كه مردانه شدن فضای ورزشگاه‌ها باعث شده است بسياری از دختران و زنان علاقه‌مند به فوتبال با ظاهری مردانه خود را به تماشای چمن سبز برسانند، آسيب‌های اجتماعی و فرهنگی ناشی از تداوم اين سياست‌ها به نفع هيچ‌كس نيست.


با این اعتقاد و با توجه به این واقعیت که زنان ایرانی همچنان از حق ورود به استادیوم‌های ورزشی محروم‌اند، کمپین «دفاع از حق ورود زنان به ورزشگاه‌ها» با شعار «حق زن، نیمی از آزادی» مجددا اعلام می‌دارد که خواسته‌های زنان را برای حضور آزادانه، نامشروط، و بدون تبعیض در همه فضاهای عمومی از جمله ورزشگاه‌ها پی‌گیری خواهد کرد.


تیم ملی فوتبال ايران تا پيش از بازی با تيم ملی کرواسی و بعد از بازگشت از اين کشور تا روز مسابقه با تيم ملی بوسنی هر روز در ورزشگاه آزادی تهران برای آمادگی بازی‌های تدارکاتی تمرين دارد؛ تمرين‌هایی که معمولا در حضور چند هزار مرد، بدون حضور زنان برگزار می‌شود.
بر همين اساس و در ادامه بیانیه شماره یک، کمپین دفاع از حق ورود زنان به ورزشگاه‌ها از همه زنان و مردان آزادی‌خواه و طالب برابری که حق حضور در فضاهای عمومی را حق شهروندی همه افراد جامعه می‌دانند، دعوت می‌کند در قدم بعدی همراه با فعالان جنبش زنان در تمرینات تیم ملی فوتبال در زمین شماره 2 استادیوم آزادی حاضر شوند.


کمپین «دفاع از حق ورود زنان به ورزشگاه‌ها».

۱ نظر:

س÷نتا گفت...

سلام...تاقبل از این دستور ووقایع منع حضور خانمها در ورزشگاهها نه قانونی بود نه شرعی حالا هم قانونی شد هم لباس شرعی تنش کردند در صورتی که کم کم حضور خانمها در ورزشگاهها داشت عادی میشد همان قضیه ای که هر چیز یواش یواش باید جا بیفتد ولی حالا مثل اینکه عقب هم رانده شد وکسی حواسش نیست.