۱۳۸۵ آبان ۱۱, پنجشنبه

حالم بدجور گرفته است. می تونم به زمین و زمان و همه چیز فحش بدم و بازم دلم خنک نشه.  اینکه دیگرانی بتونن تصمیم بگیرن که زندگی من به کجا بره و من هیج قدرتی برای عوض کردن مسیر ندارم اعصابم رو خورد می کنه. از امریکا و سفارت آمریکا و اون کارمندای احمقش هم متنفرم. حالم بده...

۷ نظر:

بابا گفت...

MAAAAAAAAAAAN BABA NABOODAM MEHRNOOSH BOOODAMMM

Aida گفت...

It is been more than a year that I am dealing with this RACIST stupid americans...I am with you and feel for you . This a shame for humanities. Loooking forward to seeing the collaps of the Racist nations.

نسیمک گفت...

لیلا جونم چی شده؟ برای ویزا اقدام کردی جواب منفی شنیدی؟

ali گفت...

لیلا جان خیلی متأسفم ، مطمئنم از پسش بر می آی.....راستی لینک مقاله لیلا احمد نتونستم باز کنم میشه واسم میل ش کنی؟

مهرنوش گفت...

من گفتم که تو باید پرچم امریکا رو اتش بزنی !!!!

باران گفت...

ما هم application recieve خورديم
من هم از برخوردشون متنفرم
موفق باشي

Abigail گفت...

Link

Where life is more terrible than death, it is then the truest valor to dare to live