۱۳۹۲ فروردین ۳, شنبه

یک برداشت از آکادمی گوگوش

اینکه دیدن یا ندیدن آکادمی گوگوش در شان ما هست یا ما نباید به دیدن کمتر از سه گانه کیشلوفسکی قانع باشیم، بحث این نوشته نیست. به نظرم آکادمی گوگوش، یک نو آوری خاص در برنامه‌های از نوع سرگرمی تلویزیون بود برای مخاطبان فارسی زبان
(البته الگو برداری از آمریکن آیدل) و توانست به یک موضوع بحث جدل در هر دو فضای مجازی و غیر مجازی تبدیل شود. شاید یکی از اولین موضوعات اجتماعی بود که در این حجم درباره‌ش نظر داده شد و بحث شد. و البته رای دادن میلیونی به شرکت کنندگان این شو تلویزیونی ( به دلیل سابقه تاریخی رابطه ما با رای دهی و نتایج آرا) در جذاب کردن برنامه
بی تاثیر نبود. به همین دلایل دیدنش جالب است، برای کسی که شاید علاقه مند به مطالعه و مشاهده موضوعات مورد علاقه عامه مردم باشد.

این سری از برنامه آکادمی گوگوش به شدت آغشته به موضوعات جنسی و جنسیتی بود، از بحث بر سر هویت جنسی امیرحسین و ایجاد صفحه فیس بوکی برای تجاوز به او، تا حجاب ارمیا و نقش بین خوانندگی و هویت و نقش جنسیتی یک زن همه و همه سومین سری آکادمی گوگوش را موضوع جذابی برای تحلیلهای جنسیتی کرده بود. در اصل از این بخش داستان بود که موضوع برای شخص من جذاب شد و آکادمی گوگوش را پیگیری کردم.

به نظرم، سانسور بی سابقه در تلویزیون رسمی ایران و تنها ارائه هویتهای فردی- اجتماعی مورد تایید جمهوری اسلامی در رسانه ملی و عدم وجود برنامه‌های آلترناتیو، جامعه ما را از دیدن آنچه خارج از فرم این هویتهاست محروم کرده است و در نتیجه تحلیل و پذیرش آن را سختتر.  مردی که گوشواره به گوش دارد و یا زن خواننده ای که حجاب دارد هر دو در تضاد با نرمهای تبلیغ شده در سی سال گذشته است و نه تنها از نگاه گفتمان رسمی با هنجارها همخوانی ندارد بلکه به صورت یک ضد هنجار ( و حتی اعمال مجرمانه)  تعریف شده است. ممنوعیت خوانندگی زنان در سی سال گذشته به اسم مذهب، ذهن بخشی از جامعه را نسبت به دیدن هر دو اینها در کنار هم حساستر کرده است. دیدن برخی روابط افراد با یکدیگر در چنین شوهایی مثل بوسیدنها، بغل کردنهای دختران و پسران جوان در تلویزیون، بر مبنای رابطه ای دوستانه و نه لزوما نمایش یک امر جنسی، اگر چه شاید در چارچوب برخی خانواده‌ها و دوستیهای صمیمی در طبقه خاصی اجتماعی عادی به نظر برسد، ولی همچنان برای برخی از اقشار جامعه غیر قابل قبول است و گفتمان رسمی سی سال گذشته، تبلیغ شده در تلویزیون و رسانه‌های دولتی، آن را به عنوان یک عمل خلاف معیارهای یک جامعه اسلامی به نمایش گذاشته است. همه اینها ناگهان در یک برنامه تلویزیونی به هم میریزد. بسیاری از ببینندگان با روابط و هویتهایی روبرو میشوند که از نظر خودشان، اطرافیانشان و گفتمان رسمی تابو، ناهنجار و مجرمانه است. دیدن واکنشها به آکادمی گوگوش را به نظر من باید در چنین فضایی نقد کرد. 

و البته در چنین فضایی است که افراد با هویتهایی که به باور اعتقادی آنها نزدیکتراست، گرایش بیشتری نشان میدهند. ارمیا، اگر چه با خواندنش به عنوان یک زن کمی از این هنجارها فراتر رفت (با توجه به اینکه خوانندگی زنان در ایران سابقه تاریخی دارد و امری کاملا فراموش شده نیست) ولی نوع پوششش، مادر بودنش، خواندن ترانه‌هایی با تم آرام و با کمترین حرکتهای در صحنه، عدم هر گونه تماس فیزیکی با مردان اطرافش همچنان رفتارهایی بود که مورد پسند جامعه قرار میگرفت. یعنی جامعه میتوانست که «ناهنجاری» خواندن را به او ببخشد در قبال رعایت کردن آنچه که  از یک زن «باوقار و متین» انتظار میرود که همچنان در ایفای نقش مهم اجتماعیش ( ازدواج  و مادر شدن ) هم موفق بوده است. برآیند نظرات و در نتیجه برنده شدن ارمیا در این سری از برنامه را میتوان از این زاویه دید.  سبک خواندن شکیلا وارش، از سبکهای مورد علاقه جامعه است.  به یاد داریم که سنگین و وباوقار بودن شکیلا از طرف طرفدارانش مرتب یادآوری میشد.

چنین همراهی با امیر حسین سختتر بود، اگر چه در آخرین برنامه‌ها، دیگر گوشواره‌ای به گوش نداشت و سعی شده بود با خواندن ترانه «مرد تنها»ی فرهاد کمی از آن هویت «مردانه» را دوباره به او برگردانده شود. «مردانه» بودن به عنوان هویت برتر اجتماعی، نرمهای تعریف و تعیین شده‌ای دارد که اتفاقا جامعه عدول از آنها را بسیار سختتر میپذیرد، به خصوص وقتی که این نرمهای پذیرفته شده جمعی خیلی هم با نرمهای تحمیل شده رسمی در تضاد نباشد و مرتب توسط نهادهای قدرت رسمی به طور روزانه تایید و تبلیغ شود و عنصر تنبیه همچنان به عنوان یک فاکتور نرماتیویته به کار گرفته شود ( این مورد البته در مورد همه نرمهای جنسی و جنسیتی صادق است) ولی در زمینه «مردانگی» نهادی قدرت غیر رسمی  نیر به کمک می‌اید و بسیار بیشتر از عناصر تنبیهی دولتی- حکومتی نقش ایفا میکنند. «شرم» اجتماعی حاصل از تخطی از «مردانگی»‌  همچنان به عنوان یک عامل بازدارنده و فشار اجتماعی قدرتمند عمل میکند که شاید در تخطی از آنچه «زنانگی» است کمتر دیده شود.

برنامه آکادمی گوگوش و به صحنه آوردن هویتهایی و نقشهای جنسی و جنسیتی  که شاید در مکانها و فضاهای عمومی ایران کمتر دیده شود و بیشتر «در پستوی خانه‌ها نهان است» شاید تکانی باشد برای جامعه ای که سی سال  گفتمان رسمی- مذهبی برایش نرمها را و نقشهای جنسی و جنسیتی نرماتیو را تعریف کرده است و عبور از آنها را مستوجب تنبیه و توبیخ دانسته است.  




۶ نظر:

antarBlooti گفت...

خیلی خوب و پخته بود.

صبا گفت...

تحلیل جالب توجهی بود.
برای من عجیب بود که چرا اینقدر این برنامه طرفدار داره! و حتی "بفرمایید شام"

دنياي متفاوت گفت...

خيلي تحليل جالبي بود، براي من يك نكته جاي سوال داره: من در ابتدا با ديدن ارميا نسبت بهش موضع منفي گرفتم چون تضاد بزرگي ديدم بين اون حجاب و اون ارايش غليظ. اما بعد از شايد چند دقيقه نظرم عوض شد با اين ديد كه بسياري از زنان و دختران در جامعه ما حجاب دارند نه به اختيار كه بر اساس اجبار و يا سنت روال در خانواده، خيلي از اونها زماني كه از ايران ميان بيرون دوست دارند كه حجاب رو بردارند اما شرم حضور بدون روسري در اجتماع و مقابله با خانواده اونها رو تو شرايط انتخابي سختي قرار ميده. و شايد با توجه به اين امر بود كه من حس كردم ميشه اين رفتار ارميا رو نه به صورت منفي بلكه به صورت جسارتي توصيف كرد كه از طريق يك هنجار شكني سعي كرده اجبارهاي شايد ناشي از محيط تربيتي و خانوادگيشو همسو كنه با علايق فرديش.
حالا سولي كه براي من مطرحه اينه كه ايا ميشه گفت شايد هم دليل انتخاب مردم هم از چنين جنسي باشه، يعني نه به خاطر همسوييش با هنجارها بلكه به دليل هنجارشكنيش؟

Unknown گفت...

به نظر من این موضوع رو میشه از منظرهای مختلف تحلیل کرد. البته شاید خواندن ارمیا، نشان از یک جسارت تحسین آمیزی داره ولی چنین جسارتی خیلی حرکت رادیکالی به نظر نمیاد
( حداقل از دید من) همچنان در قالب هنجارهای قابل قبول جامعه است. جامعه نزدیک یک قرن خواندن زنان را قبول کرده. پس لزوما خیلی هنجاری به طور بنیادی شکسته نشده. ( و البته بودنش در خارج از ایران هم مهمه، نمیدانم اگر در ایران بود امکان چنین جسارتی رو داشت یا نه. منظورم شرایط هم مهمه) و اگر کلا اولین زنی بود که خواننده بود و رای می‌آورد شاید میتونستم بگم رای ملت به خاطر هنجار شکنیش بود. من همچنان البته هنجار شکنی رو خوندن قمر الملوک وزیری میدونم وقتی که هیچ زنی جرات خوندن نداشت. شاید شما بگید برداشت من از هنجار شکنی رادیکال که فکر کنم آره اینطوره. خلاصه منظورم این است که اتفاقا بسیاری از هنجارهای اجتماعی رو رعایت کرد. ولی خب مطلق نیست حرفی که من میزنم. بعید نیست یک سری هم به خاطر متفاوت بودنش به خاطر تلفیق این دو، به خاطر شهامتش بهش رای داده باشند.

رویا گفت...

ولی کسایی که دارن تو ایران آکادمی گوگوش می‌بینن یعنی ماهواره دارن و دیگه این طور نیست که مثلا لباس پوشیدن یا بغل کردن هم‌دیگه براشون جدید باشه. چیزی که من دیدم کانال‌هایی مثل فارسی وان و ... حسابی به قولی چشم و گوش مردم رو باز کردن.

مادیان وحشی گفت...

متاسفانه مردم اصلا" درک صحیحی از آکادمی موسیقی ندارند و همه چیز رو با هم قاطی می کنند. مثلا" فلانی لُره ، فلانی پسر خوبیه ، فلانی دختر نجیبیه و همینطور بدون در نظر گرفتن هنر هر کدام رای دادند و هیچکس این مسئله رو در نظر نگرفت که این مبلغی که برای جایزه تعیین شده به هدف کمک به برنده جهت ادامه حرفه ای خوانندگی و آلبوم زدن و ادامه خوانندگی هست و ارمیا کسی نیست که بخواد به خوانندگی بصورت حرفه ای ادامه بده