۱۳۸۵ آذر ۱۲, یکشنبه

طلاق

"طبيعت علائق زوجين را به اين صورت قرار داده است كه زن را پاسخ دهنده‏ بمرد قرار داده است . علاقه و محبت اصيل و پايدار زن همانست كه بصورت‏ عكس العمل به علاقه و احترام يك مرد نسبت باو بوجود می‏آيد . از اينرو علاقه زن به مرد معلول علاقه مرد به زن و وابسته باوست . طبيعت ، كليد محبت طرفين را در اختيار مرد قرار داده است ، مرد است‏ كه اگر زن رادوست بدارد و نسبت باو وفادار بماند زن نيز او را دوست‏ ميدارد و نسبت باو وفادار ميماند . بطور قطع زن طبعا از مرد وفادارتر است ، و بی وفائی زن عكس العمل بی وفائی مرد است .طبيعت كليد فسخ طبيعی ازدواج را بدست مرد داده است ، يعنی اين مرد است كه با بی علاقگی و بی وفائی خود نسبت به زن او را نيز سرد و بی علاقه‏ ميكند . بر خلاف زن كه بی علاقگی اگر از او شروع شود تأثيری در علاقه مرد ندارد بلكه احيانا آنرا تيزتر ميكند . از اينرو بيعلاقگی مرد منجر به بی‏ علاقگی طرفين ميشود ، ولی بی علاقگی زن منجر به بی علاقگی طرفين نميشود . سردی و خاموشی علاقه مرد ، مرگ ازدواج و پايان حيات خانوادگی است ، اما سردی و خاموشی علاقه زن به مرد آنرا بصورت مريضی نيمه جان در می‏آورد كه‏ اميد بهبود و شفا دارد . در صورتی كه بی علاقگی از زن شروع شود مرد اگر عاقل و وفادار باشد ميتواند با ابراز محبت و مهربانی علاقه زن را باز گرداند و از اين كار برای مرد اهانت‏ نيست كه محبوب رميده خود را بزور قانون نگهدارد تا تدريجا او را رام‏ كند ، ولی برای زن اهانت و غير قابل تحمل است كه برای حفظ حامی و دلباخته خود بزور و اجبار قانون متوسل شود."
حقوق زن در اسلام، مطهری

این جملات به عنوان ادله ای برای داشتن حق طلاق توسط مردان مطرح شده. به دلایل گفته شده بالا به دلیل تفاوتهایی که خداوند در نهاد زن و مرد قرار داده است و به دلیل اینکه علاقه مرد محور دوام خانوادگی است و علاقه زن اصلا موضوع مهمی نیست پس تا مرد مشکلی نداشته باشد زندگی میتواند ادامه پیدا کند ولی همین که مرد خدایی ناکرده احساس کند که علاقه ای به زنش ندارد پس ازدواج پایان یافته است. به نظر من جای دیگه ای نمی تونه به این زیبایی عدم اهمیت علاقه زن  در رابطه زناشویی نادیده گرفته بشه.

۱۰ نظر:

رامین گفت...

ای بابا چقدر گیر میدی... با تمام این همه ادله ای کی نشستی شمردی ها... خودتم میدونی همه هم میدونن که مردا بدبخت ترین موجودات دنیان...

مجید گفت...

اینجوری شد که شد «استاد»؟ من هیچ وقت وقت نکردم کتاب‌هاش رو بخونم. هر چند که بدم نمی‌اومد که ببینم طرف چطور بوده که یه استاد می‌گن هزار تا استاد از لب و لوچه‌شون می‌ریزه. اما مثل اینکه چیز زیادی رو از دست ندادم.

م.زهری گفت...

متاسفانه تا بوده، تبليغ مردسالاری بوده! حال چرا راه دور برويم: بین روشنفکران‌مان هم کم نیست این‌جور طرز فکرهای پوسیده.

موفق باشید.

نسرين گفت...

تو بیکاری ورداشتی کتاب این ابله رو با خودت بردی اونجا که دق بدی خودتو؟

نازخاتون گفت...

متاسفانه کم نیستند مردان ما که این گونه فکر می کنند حتا گاهی مثلن روشنفکرامون! واقعا که!

مهدی هنرپرداز گفت...

همیشه می گم که مطهری تجزیه ش خیلی خوبه ولی نتیجه گیری ش افتضاحه. در واقع مثل یه فیلسوف (البته یک آخوند فیلسوف) تحلیل کرده ولی نتیجه گیری هاش کاملآ آخوندیه. در مورد خق طلاق هم باید بگم که من به حذف مهریه زن و حق طلاق مرد به طور همزمان معتقدم و بهترین راه برای طلاق رو تقسیم اموال به دست اومده ی زوجین بعد از ازدواج می دونم.

مهران گفت...

من به عنوان کسی که علاقه زنمو از دست دادم اعتراف می کنم که حرفهای ايشون درسته چرا که می دونم زنم بخاطر سردی و بی محبتی من سرد شده و تا وقتی که من دوباره بهش ابراز عشق و علاقه نکنم اون از من دور می مونه.

خودم گفت...

یعنی تا حالا زنی رو ندیدین که عاشق مردی باشه که دوستش نداره؟ این استاد بزرگوار جهانبینی غیر قابل تصوری داشتند با وسعت یک وجب!

مجيد گفت...

من نميدمنم چرا زنها تا زمانيكه خوبي ميبينن اصلا به فكر جدايي نيستن ولي خدانكنه يك روزي شوهر حال خوشي نداشته باشته فورا ميگن كه طلاق ميخوام من خودم به شخصه از جدايي و طلاق هراس دارم نميدونم آيا زنها به عاقبت طلاق فكر ميكنن يا نه نطر من در مورد طلاق اينه كه طلاق اگر راه آخر باشه ولي باز هم قبل از اون راهي هست

مینا گفت...

من با نظر ایشون موافقم چون خودم هم با همسرم همین مشکل را داشتم من اعلام عشق می کردم و اون پاسخ می داد و آخرش هم به طلاق کشید هر چی بیشنر سعی کردم اون بیشتر دور شد