۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

روزمرگی خشونت...

خبر اعدام‌ها در ایران مثل خبر بمبگذاریها در عراق است. ارزش خبریش همان رویداد بودنش است. نه تازه بودنش نه استثنا  و غیر منتظره بودنش. مثل همه خبرهای بدی که از آن کشور می‌اید تکرار هر روزه‌اش بی تفاوتمان میکند. شده است مثل خبر ترافیک تهران. هست دیگر، تعجب ندارد. اتفاق نیفتادنش خبر است. مثل خیلی خشونت‌های دیگری که  به دیدنش در خیابانهای آن مملکت عادت کرده‌ایم.  متلکهای جنسی، فحش‌های رکیک، انگولک و... هر روز اتفاق میفتد و ما مثل یک اتفاق ساده زندگی به آن نگاه میکنیم و میگذریم. در جلو چشممان آدم میکشند و نگاه‌ میکنیم. مراسم اعدام (مثل شلاق‌زدنهای اوایل انقلاب( در نقش سینمای رو باز عمل میکند. خانوادگی میرویم و تخمه‌ای هم میشکنیم. اتفاقی نیفتاده یک آدم را دارند میکشند مثل روزهای دیگر. اصلا اگر از آن نگذری و بخواهی »بهش گیر بدی« جای سوال دارد. جامعه پر از خشونت حتی داستانهای سکسیش داستان تجاوز است و فیلمهای پورنوش فیلم تجاوز دست جمعی به دختری است  که صدای جیغ و داد و فریاد کمک خواستنش «تحریک کننده« است برای ببینده‌هایی که آن را در موبایلهاشان دست به دست میکنند. در چنین جامعه‌ای اعدام و تجاوز و قتل خبر نیست، زندگی  آدمهاست.