۱۳۹۱ خرداد ۲۲, دوشنبه

به من گفت «خراب» و من خفه شدم...

نگاهی تاریخی به مفهوم «خراب بودن» در همین سی ساله گذشته نشون میده که دامنه این صفت اونقدر وسیع بوده که از  آدی داس سفید پوشیدن و دو تار مو از زیر ابرو یا پشت لب روبرداشتن قبل از ازدواج رو در برمیگیره تا  چندین  همخوابه داشتن. تعریف «خراب بودن» معمولا به گونه‌ای  بوده که   تعداد زیادی از زنها رو در هر دوره تاریخی در بر میگرفته و دلیل و بهانه‌ای  برای متنبه کردن و  تربیت کردن خیل زیادی از زنها. «خراب بودن» تنها مفهومی بوده و هست که زنها در هر سن و هر طبقه اجتماعی تمام سعیشون رو کرده و میکنند که  بهش منتسب نشن و به نظر من  ترس و هراسی که زنها رو تهدید میکنه از این که «خراب» نامیده بشن  هنوز  به  عنوان یکی از مهمترین ابزار قدرت برای دیسپلین اونها به کار گرفته میشه.  شاید روزی که نترسیم از این واژه و به سمتی بریم که این واژه یا دایره استفاده اش محدودتر بشه و یا اینکه کلا بار معناییش رو برای خیلی از ماها و برای جامعه از دست بده بتونیم فکر کنیم به سمتی در حال حرکتیم که آزادانه تر رفتار میکنیم بدون اینکه خودمون رو سانسور کنیم.

هیچ نظری موجود نیست: