۱۳۸۴ بهمن ۷, جمعه

یه موجود کوچولو و دوست داشتنی

رفته سونوگرافی گفتن بچه دختره. همه خیلی خوشحالن. ورود یه تازه وارد کوچولو بعد از سالها واسه همه کلی هیجان انگیزه. همه بی صبرانه منتظر ورودشن. منم نا خواسته دارم خاله میشم. یه حس عجیب غریب دارم. هنوز به نظرم خودش بچه است. چطور می تونه مادر بشه؟ البته مهم خودشو بابای بجه ان که الان تو اسمونان از شادی. منم از شادی اونا خوشحالم. فکر کنم بچه خوشگل و با نمکی بشه.معمولا دو رگه ها خیلی مامانی و ناز می شن. ابجی جونم! مبارکه.

هیچ نظری موجود نیست: