۱۳۸۶ فروردین ۷, سه‌شنبه

...

با اینکه خیلی نوشته های طولانی رو تعقیب نمی کنم ولی این سه قسمتی که مجید از یه روز که به دعوت دوست مسیحیش رفته کلیسا رو بدون خستگی خوندم. خیلی جزییات رو خوب و بدون اینکه زیادی کشش بده گفته. قسمت یک، دو و سه رو نوشته. هنوزم ادامه داره.

پی نوشت:

قسمت آخر خیلی باحال بود. این سخنرانیهای مذهبی کانالهای امریکایی معلومه از کجا نشات میگیره. به نظرم ادمهای مذهبی همه جای دنیا خیلی شبیه همن.

۳ نظر:

از زندگی گفت...

بله ! منم خیلی از این نوشته شون خوشم اومد. واقعاً همونطور که نوشتی صریح و ساده و بی حواشی اضافی. خیلی از قلم شون لذت بردم.

نسیمک گفت...

منم اتفاقاً واسه خودش کامنت بذارم. ولی اصولاً کامنت دونیش بسته است. نوشته جالبی بود و آدم میفهمه که نفس دین یه سرس شباهت ها تو همه دنیا داره ولی تو ایران به این دلیل رنگ و لعاب بیشتری پیدا کرده که دست حکومتی ها افتاده.

رامین گفت...

فکر میکردم، تاکید بر غیر مسیحی و مسلمان زاده بودن نویسنده از سر چیست؟
ظاهرا بیان این مسلمان زاده( و نه مسلمان) بودن، دارد یک مد می شود...
اگر اسمش را چیز دیگری نگذاریم...