۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۷, پنجشنبه

آقای موسوی! می‌خواستم به شما رای بدهم


آقای میر حسین موسوی!


من از شما انتظار ندارم به عنوان نخست وزیر دهه 60 بیایید و درباره اعدامهای سالهای 60-67 برای من صحبت کنید. من اصلا توقع ندارم که شما بیایید و آنها را تقبیح کنید یا حداقل از مشارکت در آن اعلام برائت کنید. میدانم درخواست احمقانه‌ای است. چطور می‌شود از شما خواست که با صحبت در این موضوع مشروعیت نظامی که شما یکی از مسئولینش بودید به زیر سوال ببرید. من هیچوقت از شما همچین درخواستی ندارم چون نشدنی است و حتی غیر منطقی است.


من مطمئن بودم با همه این‌ها به شما رای می‌دهم. فقط به خاطر اینکه فکر می‌کردم ( شاید هم می‌کنم) که ما باید واقع گرا باشیم و نگاه کنیم و ببینم امروز کشور را . و در ثانی فکرمیکردم ( شاید هم می‌کنم) که رای دادن به شما یکی از کارهایی است که می‌توان به امید بهبود اون مملکت انجام داد.


ولی اگر درباره اعدامها حرف نمی‌زنید این کار را به طور کامل انجام دهید. چرا باید سرود آفتابکاران را که برای خانواده‌های اعدامی سالهای 60 (به خصوص چپها) یادآور خاطره عزیزانشان هست را بر روی ویدیو کلیپ کمپین انتخاباتیتان بگذارید و بیش از پیش دل آنها را بیازارید. نامزدهای انتخاباتی جمهوری اسلامی نمی‌خواهند درباره اعدامها حرف بزنند. باشد حرف نزنند. ولی دیگر به یاد و خاطره عزیزان اعدامی هم کاری نداشته باشند. آخر چند باردیگر باید داغ بگذارید؟ چقدر باید دل یک فرد، از دیدن سرودی که عزیزش می‌خواند بر روی کلیپ انتخاباتی نخست وزیر آن دوره،‌دلش به درد بیاید؟ آقای موسوی از سرودهای خودتان استفاده کنید. یعنی در این 30 سال نتوانستید یک سرود بسازید که حداقل با افتخار آن را بر روی ویدیوی تبلیغاتیتان بگذارید؟


من بعد از شنیدن آن سرود به شدت در انتخاب کردن شما دچار تزلزل شدم. من پیشینه شما را می‌دانستم ولی باز هم این دلیلی نبود که نخواهم به کسی رای بدهم که شاید تغییری ایجاد کند در وضع ناگوار فعلی آن کشور.


ولی من انتخاب آن سرود را توهین به مادربزرگم دیدم که داغ جوان 23 ساله اش هنوز بر دلش نشسته و  هنوز پیراهن مشکیش را در نیاورده.


آقای موسوی! لطفا اگر مرهم نیستید حداقل خار نباشید.


مرتبط


چگونه رویتان شد؟ وبلاگ آق بهمن

۱۱ نظر:

مهرداد گفت...

لیلای عزیز، سلام. کاملا باهات موافقم. جعل کردن هویت دیگران اون هم اینجوری کار مناسبی نیست.

باکویر گفت...

البته من یه ذره باهات مخالفم حتی اگر کس دیگر هم ساخته بود ولی گفتم شاید این توضیح لازم باشه :)

یکی گفت...

شما همون بنیامین ات رو بشنو , باقی اش رو هم بذار به عهده خود ما که فرار نکردیم. بی خیال!

mehran گفت...

نوشته ات اشکم را در 57 سالگی در
آورد

کاوه گفت...

باید به انتخاب بین بدتر و بدترین باور داشت.

aMiN گفت...

واقعا به نكته عميقي اشاره كرده بوديد و عالي بود اما به نظر من به هيچ كس راي ندهيد نه فقط موسوي

نازخاتون گفت...

رها جانم، آذین لینك این نوشته‌ات رو برای من فرستاده بود. به جا بود و درست. من خودم رو راضی كردم كه در انتخابات شركت كنم. هرچی هم فكر می كنم نمی‌تونم به موسوی رای بدم. این كلیپ رو دیدم و با وجودی كه عزیزی رو در دهه‌ی ۶۰ از دست ندادم ولی حس خوبی نداشتم. برخورد موسوی با دانشجوی بابل و تاكید اون به قبول ۱۰۰ در ۱۰۰ قانون اساسی فعلی بیش از پیش مطمئنم كرد كه چرا نمی‌خوام به او رای بدم. ..

امير / با چشم ها . . . . . گفت...

خداييش خنده داره!!

ديدن قيافه ي اوناييكه يه روز غروب - همين چهارسال پيش - ورداشتي بهشون زنگ زدي كه فلاني پاشو برو سره كوچه به اين دكتر معين مادر مرده ي گردن كج رأي بده داره احمدي نژاد مي ياد ها!!

با لحن آنچناني ميگفتن، وا!! رأي بديم كه چي؟؟؟؟ مگه فرقي داره!!

بندگان خدا حالا انقدر به دست و پا افتادن كه اگه يه آدم اهل دردي - شايد البته - اومد و يه انتقاد كرد از پخش يك سرود روي كليپ بهش ميگن "لوس بازي در نيار!!" "بايد رأي داد" ..... اما بندگان خدا نمي دونن كه همون 4 سال پيش كه مجري ي انتخابات خاتمي جوووووون بود باز كروبي نتونست بشه رئيس جمهور!! حالا كه ديگه ناظر و مجري به دنبال "يك يا حسين ديگرن"!!

اما خوب بازم نا اميد نشين برين رأي بدين!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بهنام گفت...

به همشهری تون رای بدید.

sina گفت...

در دولت احمدی نژاد چند کار مهم شده که قبل از این نبوده مانند زیر سوال بردن ثروتهای خاندان هاشمی وناطق و....همین امر باعث میشود مردم عمیقتر باشند وبه دست نشانده انها جهت ایجاد فرصتی دوباره برای چپاول ایران عزیزفرصت ندهند

امير گفت...

بعد از مناظره تازه عقلم سر جا اومد كه حق واقعا كيه كيه كه ميخواد مملكتو خراب كنه
كيه كه ميخواد از رئيس جمهور شدنش سو اسفاده بكنه
فكر كنم همه هم اين مطلبمو گرفته باشن