هی مینشینم و به این ذهن فشار میآورم برای نوشتن یک جمله یا یک پاراگراف و نمیشود. یک هو میبینم که وسط یک دنیای دیگر وقتی درگیر یک فکر و رویای دیگرم کلمات و جملات همینطور آوار میشوند و میآیند رو کاغذ ( یا مانیتور). ایدههای جدید که شکل میگیرد، هیجانی میآورد که میتواند ساعتها و روزها را چنان بسازد که یادت برود آن غمی که قلبت را به درد میآورد.
این روزها غرق یک ایده تازهام یک امید تازه. حتی اگر به حقیقت نپیوندند، شادم با این لبخندی که به لبم میآورد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر