۱۳۹۱ اسفند ۲, چهارشنبه

چه کسی از «فمنیسم ایرانی» میترسد؟

جنبش فمینیستی زنان غربی در در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی از جمله پویاترین و رادیکالترین جنبشهای  اجتماعی بود. در جامعه ای که همچنان «طبیعیترین» مسیر زندگی زنان ازدواج کردن، بچه داری و خانه داری بود این جنبش توانست تکانی به چنین طرز تفکری دهد.  تقسیم کار به گونه‌ای که خانه داری وظیفه زنانه و شاغل بودن خارج از خانه وظیفه‌ای مردانه است از جمله مشخصات بارز این دوره بود. زنانی  یا ابژه جنسی بودند و یا  مادران و همسرانی که تنها دغدغه شان تمیز نگه داشتن خانه و غذا پختن برای همسرشان بود و همچنان از نظر قانونی وابسته به شوهری که «رییس خانواده» نامیده میشد. طلاق گرفتن برای زنان پروسه بسیار سختی بود و دادگاه به راحتی به خواسته طلاق زنان ترتیب اثر نمیداد. ( داستان آشنایی در امروز ایران)

بیشتر زنان شاغل خارج از خانه هم فقط در شغلهای محدودی مانند  معلمی، پرستاری و یا منشی گری اشتغال داشتند و معمولا خیلی اقبال خوشی به زنان در رشته هایی مثل پزشکی و مهندسی و یا در مراتب بالای اداری نشان داده نمیشد. به عنوان مثال در سال ۱۹۶۰ فقط ۶ درصد از پزشکان آمریکا، زن بودند.

در سال ۱۹۶۲ بتی فریدان کتاب «رازهای زنانه» را منتشر میکند و در آن از استیصال زنان تحصیل کرده‌ای میگوید که خانه دار بودند. زنانی که به گفته فریدان « مستاصل بودند، و  فکر میکردند هیچ استقلال و پرسونالیتی از خود ندارند. »
این کتاب فریدان در اصل  تکانی بود به جامعه ای که زنان خانه دار را شاد و خوشبخت نشان میداد و کسانی که دغدغه ای جز خدمت به خانه و خانواده شان ندارند. اگر چه به کتاب فریدان این ایراد وارد بود که فقط به زنان طبقه متوسط به بالای سفید پوست آمریکا پرداخته است ولی  کتابش باعث حضور موج جدیدی از فمنیسم گردید.

یکی از نقاط تمرکز فمینیستهای دهه ۶۰ و ۷۰ نابرابری در محیط کار بود مثل پرداخت نابرابر و یا عدم حضور زنان در سطوح بالای تصمیم گیری و مدیریتی. ولی اهداف آنها به این خواسته ها محدود نشد. آنها خواهان حضور فعالتر زنان در صحنه های سیاسی و عمومی بودند.  کم کم بسیاری از فمنیستها  کلیت نظام مردسالاری را به زیر سوال بردند و مبارزه با این نظام را مهمترین هدفشان اعلام کردند.  مردسالاری به نظر آنان تمام ارکان زندگی زنان را در بر گرفته بود حتی زندگی خصوصیشان و برای آزادی زنان باید این نظام به کل از بین میرفت تا زنان میتوانستند به  حقوقشان  دست یابند. حق کنترل بر بدن مثل حق سقط جنین و آزادی انتخاب گرایش جنسی از جمله اهداف مبارزاتی فمنیستهای در این دوره بود.

فمنیستهای دهه ۶۰ و۷۰ دستاوردهای  سیاسی، حقوقی و اجتماعی قابل توجهی داشتند، ولی در عین حال یک اتفاق دیگر در حال افتادن بود. نظامی که فمنیستها به سرنگونی آن برخاسته بودند، آرام ننشسته بود. این زنان محکوم شدند به  «ضد مرد بودن»،  «عقده‌ای بودن»، «خشن بودن» و «عصبی/هیستریک»  از آنجایی که ‪آنها در هر لحظه و در هر مکانی که با رفتاری سکسیت یا مردسالارانه روبرو میشدند، صدای اعتراضشان بلند میشد.   ‬.  این نامگذاریها و انگ زدنها به ابزار جدید سرکوب بدل شد.  ‬
‪  ‬کم کم  فمینیست صفتی شد که بسیاری از آن ابراز برائت میکردند، در حالیکه بسیاری از دستاوردهای سیاسی و اجتماعی زنان مدیون فمنیستهایی بود که با چنگ و دندان برای رسیدن به  شرایط عادلانه تر تلاش کرده بودند.

 این تاریخچه برای این بیان شد که دلیل تاریخی/ اجتماعی حرکتهای «ضد فمنیستی» در غرب کمی شناخته شود ولی چنین رفتارهایی در امروز ایران از کجا نشات میگیرد؟  ایران نه چنین حرکت فمنیستی قدرتمندی را در طول تاریخ معاصرش تجربه کرده است. نه شرایط سیاسی و اجتماعی ایران به جنبش زنان ایران شرایط مشابهی همانند فمنیستهای غربی دهه ۶۰ و ۷۰ داده است و نه قوانین ایران به نفع زنان تغییر کرده است (علیرغم  فعالیتهای فعالان زنان ایران که تعداشان هم بسیار اندک است ) ولی جنبش ضد فمنیستی به غایت فعال ظاهر میشود و «فمنیسم ایرانی» بسیار مورد عتاب است. 

البته «فمنیسم ایرانی» تعریف مشخصی ندارد. معلوم نیست چه کسی و چه چیزی است و یا  صفت «ایرانی» بودنش به آن چه ویژگیها و یا جایگاهی میدهد که از دیگر نمونه های «فمنیسم» تمییز داده شود و چرا این صفت «ایرانی» استفاده تحقیر آمیز به خود گرفته است. و معلوم نیست به کار برندگان اصطلاح «فمنیسم ایرانی»‌ برداشتشان از نمونه «غیر ایرانی» فمنیسم چیست که آن را متفاوت و حتی برتر میکند از نمونه وطنی. 

و البته سوال مهمتر این که چه شده است که «فمنیسم ایرانی»‌آنقدر مورد غضب واقع شده است؟  آیا این  «ضدیت» با این نوع فمنیسم نشان دهنده یک نگرانی عمومی است؟ اگر این چنین است دلایل این نگرانی چیست؟ در «فمنیسم ایرانی» چه چیز دیده میشود که مخالفانش را چنین  می‌آشوبد؟ آیا همان زیر سوال بردن اصول مردسالاریست که نگران کننده است؟ آیا به زیر سوال بردن باورهای همه گیر سکسیستی و ضد زنی است که این نگرانی را ایجاد کرده است؟

به نظر میرسد که فضای مجازی در گسترش این نگاه  نقش قابل توجهی بازی میکند. و البته  آنکه معترضان و مخالفان «فمینسم ایرانی» محدود به مردان نمیشود. طیف گسترده ای از زنان به همان اندازه نفرتشان را از فمنیستها نشان میدهند. و  برای این رویکرد خصمانه هموطنان به فمنیسم  ( به عنوان یک جنبش اجتماعی) ریشه تاریخی پیدا نکردم. در جامعه‌ای که از نقطه نظر  قانونی، فرهنگی، و اجتماعی همچنان راه زیادی برای رفع تبعیضها علیه زنان مانده، ضدیت با تنها حرکتی که دغدغه‌اش رسیدن به شرایط بهتری برای زنان است (متاسفانه سرکوبهای شدید بسیار مانع رسیدن به حداقلهایش شده است)  نه تنها سازنده به نظر نمیرسد بلکه وجه مخربش بسیار ترسناک است. این موضوع وقتی هراسناکتر میشود که نیروی حکومتی- دولتی نیز با تمام ابزار سرکوبی که دارد به جنگ با فمنیسم رفته است.  این از جمله جاهایی است که مردم و حکومت به نظر میرسد همراه با هم به مبارزه با تفکری نشسته اند. آیا به این دلیل که هر دو از به قدرت رسیدنش به یک اندازه متضرر میشوند؟

۴ نظر:

antarBlooti گفت...

چون آدرس واضحی ندارید که آیا این پست به انتقادات بعد از پست قبلی ربطی داره یا نه ازش میگذرم.
اما فمینیسم بعنوان یک پرسپکتیو می تونه شامل یک طیف باشه .مثلا مثل پست مدرنیسم که نوع افراطیش (نمی دونم افراطی صفت درستی هست یا نه) به یک نسبی گرایی ویرانگر تبدیل میشه، فمینیسم هم اگر به سمت سر انتهایی این طیف بره نتایج خوبی نداره. شما به نمونه هایی اشاره کردید که نه تنها در زمینه حقوق زنان نتایج درخشانی داشتند بلکه بعدها ادامه همین تفکر بسمت احقاق حقوق اقلیت ها رفت و فراتر از زنان در سراسر جامعه مثمر ثمر واقع شدند. اما بوده اند نظریات افراطی که بعضا دیدگاههای مضحکی هم مطرح کرده اند، مثل اینکه برابری جنسیتی بدست نمیاد مگر اینکه مردان هم باردار بشند یا ...
در سطح جهان نمی دونم کدام صدا غالب بوده اما در ایران علیرغم اینکه زحمات زیادی از سوی طیفی از فمینیست ه(به زعم من پراگماتیک) که قطعا نتایجی هم داشته ، صدای غالب در دست همون افراطیون بوده. یکی دو سال پیش بود که خانوم صدر اون عبارت مشعشع "بمن نگویید می توان مرد شد بدون اینکه خشونتی نسبت به زنی روا داشت" (نقل به مضمون) از همین نوعه. یا همین نوشته قبلی شما که بین اینهمه پیغمبر جرجیس رو انتخاب کردید. به نظرم یه ذره سخته که این دست اظهارات رو با اقداماتی مثل کمپین یک میلیون امضا توی یک سبد گذاشت و به همش گفت فمینیسم ایرانی.

Unknown گفت...

در پاسخ به بخش اول سوال باید بگم که از جمله دلایل این پست انتقادات نه لزوما به پست قبلی من بلکه به فمنیستهایی بود که در این مورد نظری داده بودند و البته هنگام نوشتنش نمونه های قبلی چنین برخوردهایی را هم در نظر داشتم.
من در این پست خاص درست است به تاریخچه موج دوم فمنیسم اشاره کرده ام ولی در اصل تلاشی بود برای فهمیدن آنچه که در فضای ایرانی اتفاق میفتد. خانم صدر را که شما در این مثال اورده اید از جمله همان فمنیستهای اتفاقا پراگماتیستی بوده است که در حدود ده دهه تلاشش در فضای جنبش زنان در ایران و فمنیسم از جمله دستاوردهایی قابل توجهی را که باز هم شما به آن اشاره کرده اید در کارنامه اش دارد و ازجمله نجات زنان بسیاری از خطر سنگسار. دیگر اینکه شخصا فکر نمیکنم صرف یک مقاله بتواند وجه غالب یک نگاه فمنیستی شود به دیگر وجوهش. منظورتان را هم نفهمیدم از جرجیسی که من انتخاب کردم. و کاملا با حرف شما موافقم که نمیتوان همه گروههای فمنیستی را تحت یک عنوان واحد آورد و البته اصل سوال من در این نگاه آن بود که این عنوان واحد اصلا چیست و از کجا آمده است؟ اگر برداشتم از جواب شما درست باشد نمونه مقاله من و مقاله خانم صدر از مصادیق این نوع فمنیسم ایرانی است به دلیل اینکه یک نگاه «افراطی» دارد. ولی دقیقا شما نگفته اید که مصادیق این نگاه افراطی چیست و منظور شما از دیدگاه مضحک دقیقا چیست. و اینکه چقدر این نگاه به قول شما «افراطی» وجه غالب «فمنیسم ایرانی» است. و اصلا این وجه ایرانی بودن چه چیزی را تعریف میکند.

antarBlooti گفت...

فکر کنم یه سوء تفاهمی پیش اومد که البته اشتباه از من بود. شما از عبارت "فمینیسم ایرانی" (با تکیه روی گیومه) استفاده کردید و از کم و کیفش پرسیده بودید. من منظورم فمینیسم ایرانی بود، به معنای فمینیسم حاضر در ایران که "فمینیسم ایرانی" هم میتونه زیر مجموعش باشه. منتها توی خط آخر یادم رفت گیومه بذارم. ببخشید.
شما درست میگید ایران از این نظر جنبش قدرتمندی نداشته که بخواد طرف خصومت قرار بگیره اما مساله اینه که صدایی که از فمینیسم در ایران بلند می شود (حداقل در فضای مجازی دارای آزادی نسبی) از دید من (نظر شخصی،بدون بررسی) ضد مرد است تا برابری طلب. تاکید می کنم صدای غالب چنین است، اینکه آیا با واقعیت مطابقت دارد یا خیر بحث من نیست. حتی می پذیرم جامعه مرد سالار بخواهد برای ماهی گرفتن از آب گل آلود این صدا را عمدا رله کند. اما واقعیت فعلی این است که مثلا تلاش برای مبارزه ضد حذف دختران از رشته های دانشگاهی بازتاب کمی در فضای مجازی دارد تا جمله خانم صدر. پس غیر منطقی نیست که مخاطب این فضا بیشتر موقعیت را ضد مرد ببیند تا برابری طلب و ضد تبعیض. و خوب این رو هم باید بگم که ضد مرد بودن اگر در جهت رسیدن به برابری و شکستن صدای حاکم باشه ارزشمنده تا صرف ضد مرد بودن. فمینیسم ایرانی (بدون گیومه) از نظر من ناظر به همین صدای غالبه نه یک عقبه فکری محکم، که اگر هم باشه من اطلاعاتی ندارم که بخواهم در نفی یا اثباتش نظر بدم.
منظورم از جرجیس هم تلقی ضد زن از آهنگ پریود بود از طرف شما. از اون بدتر جمله "در شعری که مضمونش هیچ ربطی به زنانگی و یا تبعیض علیه زنان ندارد جای سوال دارد". راستش این جدا کردن، اینکه از پریود فقط میشه در متنی راجع به تبعیض علیه زنان صحبت کرد، یه جور حکم کلیه تو مایه های همون جمله خانم صدر. یه جور مرد ستیزی بی منطق که هیچ رلی توی برابری طلبی بازی نمی کنه. تلقی شما از این کلمه اونهم توی شعری که کانتکسش به شکل واضحی چیز دیگه ایه که به سختی میشه تلقی شما رو ازش بیرون کشید به نظرم جرجیسه. البته توی کامنت متن قبلی هم گفتم: از حیث نظری هیچ دلیلی نمی تونم بیارم که این ضد زن نیست، اصلا.

ناشناس گفت...

سوال بهتر این است که "فمینیسم ایرانی‌ چه اهمیتی دارد؟" شاید جوابش هم این است که "نه چندان زیاد!"