بعضی روزها بدن برای دویدن بسیار آماده است و دویدنها حتی در فاصلههای طولانی به راحتی انجام میشود ولی روزهایی هم هست که از همان دقایق اول به سختی میگذرد.
هنوز شخصا دلیلی برایش پیدا نکردم، اینور آنور هم خواندهام دلیل منطقی خاصی پیدا نکردم. مثلا همین دیروز با اینکه قرار بود فقط ۳.۵ مایل بدوم ( ۱.۵ مایل کمتر از روز یکشنبه) ولی قسمت اول دویدن خیلی سخت گذشت. البته ده دقیقه آخر سرعت رو بالا گرفتم که بتوانم جبران کنم. بعضی از بخشهای بدن همراهی نمیکنند در چنین مواقعی. دردهای موضعی سرعت را به شدت کاهش میدهند. به هر حال بعضی از عضلات بدن از بعضی دیگر ضعیفترند و البته از جمله مزایای دویدن قدرت بخشیدن به این عضلات ضعیف است که مدتها ازشان کاری کشیده نشده است.
بخش هیجان انگیز قضیه وقتی است که بعد از هر بار دویدن میبینی که زمان دویدنت کمتر میشود ( در اصل سرعتت افزایش پیدا میکند) بدون تمرکز خاصی. و البته لذت بخشترین بخش دویدن به نظرم وقتی است که تمرین ان روز را همانطور که انتظار داشتی تمام کردی و میتوانی به خودت یک آفرین بگویی. البته من دارم هنوز موراکامی میخوانم و بسیار فاصله دارم با میزان سرعت و فاصلهای که او هر روز میدوید. اگه من یک زمانی بتوانم روزی ۶ مایل بدوم فکر کنم آدم بسیار متفاوتیام با ان چیزی که امروز هستم. حداقل تفاوت این خواهد بود که از نظر بدنی بسیار بسیار آمادهترم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر