کتاب "فاطمه، فاطمه است" شریعتی رو تازه تموم کردم. محور پایان نامه ام شریعتی و نگاه اون به زن مسلمانه. در اصل مسلمان انقلابی. تحلیل کتاب شریعتی، برای کسی که تو جمهوری اسلامی بزرگ شده و آموزشهای رسمی و نیمه رسمی حکومت ( از طریق کتابهای درسی، تلویزیون، سخنرانیها و ...) به مدت 30 سال از اون خواسته که همانطور که شریعتی گفته فاطمه رو الگوی خودش قرار بده، سخته. چون به سادگی نمیتونی بدون نظر گرفتن فضایی که توش بزرگ شدی و در اصل بدون حضور افکار و عقاید خودت به نقد بپردازی. اینجا هم متن پایان نامه ام رو و تحلیل آکادمیک نمیخوام از فاطمه، فاطمه است بدم. فقط برداشتهای شخصیم رو از این کتاب مینویسم که احتمالا خیلیها باهاش موافق نیستن.
کتابی که من خوندم چیزی حدود 135 صفحه بود که به جرات میتونم بگم که درباره فاطمه؛ اگر همش رو روهم بذاریم حدود 10 صفحه و شاید کمترو درباره زنان ( چه مسلمان و چه غربی) هم چیزی در همین حده. توی این کتاب قرار بود که به زن مسلمان یک الگوی کامل شناسونده بشه که نه زن غربیه و نه زن سنتی. شریعتی فاطمه رو انتخاب میکنه. شریعتی خیلی سعی میکنه که فاطمه ای رو نشون بده که در عین حال که همسر صبور، دختر محبوب و مادر فداکاریه ولی در همون حال هم یک زن مبارزه. شریعتی به نظرم نتونسته این نقش فاطمه رو خوب به تصویر بکشه. شاید به خاطر این باشه که مدارک تاریخی کافی برای این نقش فاطمه نداره. شاید هم این نقش فاطمه رو سعی کرده فقط از اعتراض فاطمه نسبت به غصب زمینش بیرون بکشه. ولی به نظرم تلاش شریعتی برای پر رنگ کردن نقش مبارزاتی فاطمه، خیلی موفقیت آمیز نیست. هر چند نقش فرزندی و همسریش خیلی بیشتر پررنگ بود در سراسر بخشهایی که به فاطمه اختصاص داده بود، یعنی همون ده صفحه.
شریعتی ضمن اینکه از یک طرف زن غربی برای مصرف گرا بودن و ابزار جنسی بودن محکوم میکنه و از رسانه های اون زمان ایرانی ایراد میگیره که چرا فقط زن سکسی غربی رو به عنوان الگو به زن ایرانی نشون میدین و نه زن غربی که داره تلاش میکنه، تحقیق میکنه، صبح تا شب توی دانشگاه و کتابخونه است و... در همون حین همین زن غربی که صبح تا شب کار میکنه و از نظر مالی مستقله رو به بی عاطفگی محکوم میکنه و به اینکه ذهنه مادی داره و فقط به خاطر سکس ازدواج میکنه نه به خاطر عشق و در همین زمان که داره میگه داره به خاطر سکس ازدواج میکنه، میگه به خاطر آزادی جنسی که قبل از ازدواج داشته زندگی زناشویی هم از این نظر براش جذابیت نداره. چون همون خصلتی رو که ازش تعریف میکنه درچند صفحه بعد محکوم میکنه. بعضی اوقات فکر میکنی داره برای اینکه به هدفش برای معرفی مدل آرمانیش بپردازه آسمون و ریسمون رو به هم میبافه. از یک طرف تصور قرون وسطایی اروپایی رو به زنها محکوم میکنه و ازطرفی میگه که رنسانس مقام والای زن رو تنزل داده. من ربط منطقی بین حرفاش نمیبینم. البته در اصل متن سخنرانیشه. یعنی سخنرانی که کرده احتمالا به خاطر جذب بیشتر مخاطب به زیبایی کلامش بیشتر توجه کرده تا ربط منطقی بخشهای مختلف حرفاش.
گروهی شریعتی رو از مدرن اسلامیست های ایران میدونن. و افکارش رو یک چیزی در مایه های روشنفکری دینی. به نظرم شریعتی با اینکه سعی کرد که یک الگویی از زن مسلمان که با دنیای جدید همسانی داشته باشه ارائه بده ولی موفق نشده. متن کتاب خیلی بیشتر تعریف و تمجید از علی و محمده تا فاطمه. تنها آخرین جمله کتابش یعنی " فاطمه، فاطمه است" که فاطمه رو مستقل به تصویر میکشه در حالیکه کل کتاب نشون میده فاطمه، فاطمه است چون همسر علی، دختر محمد و مادر حسینه.
سوالی که هنوز برای من مونده اینه که این الگویی که شریعتی خواسته معرفی کنه واقعا اون چیزی بود که زن ایرانی در اون زمان بهش احتیاج داشته؟ زمان انقلابی شریعتی همون مادر خوب و همسر مهربان و فداکار و البته الان مصلحت کشورش اقتضا میکنه که انقلابی هم باشه. اگر احتیاج به انقلاب نباشه، زن مسلمان به جر مادر و همسر چه نقشی داره؟
۱۳ نظر:
من فکر نمی کنم هدف خود شریعتی هم دادن الگویی برای همه زمان ها بوده..... فکر می کنم شریعتی زن زمان خودش رو می دیده و اونو از دید خودش آسیب شناسی می کرده و احتمالا در شخصیت فاطمه چیزهایی رو که می خواسته بزرگنمایی می کرده...در واقع فکر می کنم اگه الان شریعتی بود خصوصیات دیگه ای از فاطمه رو می نوشت... هر چند میشه اینجور هم گفت که اصلا فاطمه ای که در 1400 سال قبل با یه سری دغدغه های دیگه مثل حراست از دین پدرش می زیسته می تونه الگویی برای زن امروز باشه یا نه!
مرسي ليلا جان خيلي دلم ميخواست يكي بگه اين تو چي نوشته كه بعضيها براش غش و ضعف ميرن و البته خودم هيچ وقت نتونستم بخونمش. از بس كه نثر پر طمطراق شريعتي اذيتم ميكرد.
حالا يك شماي كلي از كتاب دستم اومد. متشكرم و موفق باشي
سلام
ظاهرا لینک دونیت مشکل داره ، برای بار دوم مینویسم:
من به شریعتی علاقه مندم اما مطلبت منطقیه
صرف نظر از پاراگراف آخر که جای چک و چونه داره - یعنی جایی که باید رفت سراغ شرایط جامعه اون روز و کلیت آثار شریعتی و نقشش رو با توجه به همه ی کارهاش تو اون وضعیت دید - نقدت بر "فاطمه فاطمه است" اساسا درسته
یک نکته رو میشه توجه کرد . . وقتی داریم اثری رو نقد میکنیم - با هر نتیجه ای - به خالق اثر هم توجه بکنیم ، اما - و چه امای سختی - نقد اثر رو از نقد خالق اثر متمایز کنیم
kheyli khoshgel va eslah shodas mishe tarifi ke komonistha dashtan.
hameye idea haye modern islamist ha hamin bude.
komonistaneyi ke kominst ham nist!
Leila jan manam in ketabo nakhondam, vali zane mojarade gharbi az nazare rouhi tanhast va rouhe tanha mitone dast be hame kari bezane
لیلا: آره نغمه جان. البته تنهایی زن و مرد نمیشناسه. ولی شریعتی درباره زن مجرد نمیگه. درباره زنی که استقلال مالی داره این حرف رو میزنه.
شريعتي با اسلام صفوي و خرافي مبارزه ميكرد
شريعتي اسلام را خوب نمي شناخت و لي نظراتش را با قالب اسلامي ارائه ميكرد
سوال من جدی بود...اما بعضی ها مثل اینکه جدی نگرفتنش....بهرحال الان یه پست دیگه در اون مورد نوشتم
تصادفا به يه وبلاگ برخوردم، حيفم اومد بهت نگم، با موضوع بحث تو مرتبطه، البته اگه قبلا خودت نديده باشي.
http://zanandargerdab.blogfa.com
bebinam!shoma ba dide shariati nesbat be zan mokhalefid ya movafegh?
لیلا: من فکر نمیکنم حتما باید با چیزی موافق بود یا مخالف. بحث من از شریعتی اینجا بحث الگویی که معرفی کرده که به نظرم توی شناسوندنش و ثابت کردنش به عنوان یک الگو موفق نبوده. راستش من هنوز شخصا به نظر مشخصی از شریعتی درباره زن نرسیدم. تا اینجایی که خوندم خیلی تحت تاثیر قرار نگرفتم.
سلام. من یک دانشجو ام که واقعا خوشحال میشم که با این سایتا اشنا میشم....فعلا که ما حتی سر کلاسا هم جرات به زبلن اوردن دکتر شریعتی را نداریم خدا رو شکر که اینجور سایتایی هست که در مورد ایشون بیشتر بدونیم...ممنون از زحمات شما
sakhte .....vali nimedonam chi begam 09370714011
البته این به معنی نفی دیالکتیک نیست.
به بهانه سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی
دوباره آینه هامان چقدر زنگاریست!
بپرس شهر دچار کدام بیماریست؟!
ببین چه سرد شده کار و بار یکرنگی!
ببین که رنگ و ریا را چه گرم بازاریست!
چقدر عشق غریبانه رنگ می بازد!
و این دوباره همان ماجرای تکراریست
چه کشف تازه ی نابی، چه درک شیرینی!
زلال درد تو در ریشه های من جاریست
اگر چه پای کشیدی ز شهر ما، اما
صدای پای تو در کوچه های بیداریست
ارسال یک نظر