۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

زبان

از آخرین باری که رمان خواندم چند سال میگذرد. این بار برای درسی که تدریس میکنم باید ترجمه انگبسی رمان یک نویسنده عرب را بخوانم. هیچوقت خواندن یک رمان به زبانی غیر از فارسی برایم جذاب نبوده. دوست دارم به زبانی رمان بخوانم که کلماتش را خوب میشناسم. به زبانی که عشق بازیم به آن زبان است. به زبانی که کلماتش از وجودم میجوشد. بهشان فکر نمیکنم خودشان سرازیر میشوند. زبانی که به قلبم نزدیکتر است تا به عقلم.

* سه پست در عرض یک روز! خودش یک جور رکورد زدن است. شاید از نتایج غیر فعال کردن فیس بوک باشد.

هیچ نظری موجود نیست: