۱۳۹۱ آذر ۷, سه‌شنبه

برای نسرین ستوده

خیلیهامان دیگر به شهادت و ریختن خون در راه هدف اعتقاد نداریم. خیلیهامان مدتهاست که آنهایی را که جان را  در راه ایمان و اعتقاد از دست دادند اگر به سخره نگیریم،  به چشم کسانی متعلق به اعصار گذشته مینگریم و خوشحال از اینکه عصرشان به سر آمده.  دیگر تن به درد سپردن در ره ایده‌ها، عمل انقلابی به شمار میرود و حرکت رادیکالی است که باید از آن برائت جست.

ولی حتی در عصر فعالیتهای مدنی و مبارزات «عدم خشونت»‌ همچنان تن است که بار مقاومت را به دوش میکشد. همچنان تن است که نماد فاعلیت و عاملیت میشود. تن است که در نقطه‌ای که دیگر قلم و فریاد به کمک نمی‌ایند میشود  رسانه.  نمونه‌اش نسرین ستوده است. برای نسرین در بند، تنها تنش مانده برای مبارزه.. تنها سلاحش همان بدنی است که ۴۱ روز است بدون آب و غذا به اعتراض ادامه میدهد. نسرین با تنش عاملیتی را  فریاد میکشد که بسیاری از کسانی که آنسوی بندند، مدتهاست آن را وا نهاده‌اند و یا تقلیلش داده‌اند به  نوشتن یک آه یا اسمایلی غمگین در استاتوسهاشان.

تن  نحیف این روزهای  نسرین هنوز صدایش بلندتر و رساتر از هر جمله‌ای است که او را دعوت به تسلیم میکند. نسرین بهتر است زنده بماند، یعنی باید زنده بماند برای آینده آن کشور. ولی خواست از نسرین که تنها سلاح مبارزه‌اش را زمین بگذارد، یعنی دعوت کردنش به جرگه سکوت و سکون. یعنی بیا ما باش تا وجدانمان کمی آرام بگیرد.


۳ نظر:

farah گفت...

لیلای عزیز، بیاییم واقعگرا باشیم و با جملات زیبا از پرتگاه سقوط نکنیم.
یعنی چه که "نسرین بهتر است زنده بماند، یعنی باید زنده بماند برای آینده آن کشور. ولی خواست از نسرین که تنها سلاح مبارزه‌اش را زمین بگذارد، یعنی دعوت کردنش به جرگه سکوت و سکون."
نسرین می تواند زنده باشد و مثل همیشه که سکوت نکرد، سکوت نکند و به مبارزه اش ادامه دهد.فکر می کنم ما شهید نیاز نداشته باشیم، ما انسان زنده و سالم و پرتوان می خواهیم تا بتواند مبارزه کند. ما که می گویم منظورم همه ی کسانی ست که برای حقوق بشر در ایران مبارزه می کنند.
حکومت اراذل و اوباش در ایران اهمیتی به این موضوع نمی دهد. یک مبارز کمتر، بهتر. یک مدتی هم از سوی این و آن کشور، این سایت و آن سایت مورد شماتت و اعتراض قرار می گیرد و تمام. مگر هدا صابر و هاله سحابی همین سرنوشت را نداشتند. چه شد؟ فقط نامشان در تاریخ می ماند، همین.مردم ما، مردم تونس نیستند که وقتی بوعزیزی خودش را آتش زد، بلند شدند. با شناخت بهتر از مردممان و کشور و فرهنگ و محیط مان، شاید بهتر بتوانیم تحلیل کنیم چه برایمان درست است و چه نیست.
و تمام اینها به کنار، یک راه عملی نشان بده که کاری کنیم تا نسرین نمیردو ضمنا از او نخواهیم اعتصابش را تمام کند.

Unknown گفت...

فرح جان! من لزوما نسرین را تشویق به اعتصاب نمیکنم. من میگویم نسرین احتمالا به همان دلیلی که همیشه در حال مبارزه بوده و در حال حقخواهی حتما تشخیص داده است که دیگر هیچ صدایی ازش کسی نخواهد شنید مگر اینکه دست به عملی بزند و تنها عملی که میتوانست در پشت درهای زندان همان اعتصاب غذایش بود. احتمالا خود نسرین هم نمیخواهد از خودش شهید بسازد ولی شاید شاید نسرین هم میخواهد بگوید من با این همه تحدید و تهدید دارم کاری میکنم و فریاد میزنم شما که آن بیرون نشسته اید چه؟ اصلا از کجا معلوم نسرین اگر سکوت کند و در زندان بماند از یادها و خاطره ها نرود و از کجا معلوم اصلا کسی دردش را بشود؟ احتمالا نسرین هم خودش هم میداند که حالا بیشتر شنیده میشود و همه دارند صدایش را تکرار میکنند. کاری که از دستمان بر می‌اید این است که صدایش را بشنویم به خواسته اش را احترام بگذاریم حمایتش کنیم صدایش باشیم. شاید راه عملی این است که کمی از بی عملی در بیاییم. ما شهید نمیخواهیم ولی هنوز احتیاج داریم کسی بهمان نشان دهد که مبارزه و مقاومت نمرده. مگر بگویید به آنهم احتیاج نداریم که آن چیز دیگریست.

ناشناس گفت...

با سلام. مطلب عجیبی هست. راستش من مانده ام این هموطنهای ما از هر امکانی استفاده میکنند برای کوبیدن همدیگر و یا دیگر هموطنان. نسرین گرامی اعتصاب غذا کرده بخاطر ظلمی که به او و به خانواده اش و موکلانش شده. کاش دیگران کمی وجدان و «آگاهی» داشتند که اینرا به هزاران ماجراجویی هایی که در این کشور دیگر سنت شده ربط ندهند و هموطنان دیگر را به هزاران چیز دیگر متهم نکنند. بنظر شما ملتی که شما اینهمه با استفاده از شجاعت و ازخودگذشتگی نسرین گرامی آنها را میکوبید چکار باید بکنند؟ اعتراض بکنند که بعد قدرت بیفته دست چه کسی؟ به این موضوع فکر کرده اید؟ در این صد سال اخیر این ملتی که شما اینچنین نامهربانانه میکوبید بارها و بارها بیرون آمده؛ اعتراض کرده و خون داده. نتیجه اش هم همین است که میبینید و نهایت اینکه یک هموطن عزیزی هم مثل شما بدون اینکه حتی تاریخ کشورش را بداند ملت را متهم میکند و میکوبد. کاش بجای اینکه اینهمه حرف میزدیم و دیگران را دعوت میکردیم کمی هم اندیشه میکردیم. با پوزش از لحن کمی عصبانی؛ اما کار شما به هیچوجه درست نیست که از این عمل شجاعانه و از خودگذشتگی یک هموطن قهرمانمان «سوء استفاده» کنید برای کوبیدن دیگر هموطنان. قلمتان را برای کوبیدن تنها ظالمان وحشی ای که بر این ملت و کشور حکومت میکنند بکار ببرید؛ بیشتر تاثیر گذار خواهد بود. ماها بایستی این سنت زشت کوبیدن همدیگر و سرکوفت زدن و ملت را به بیغیرتی و بی عرضگی و غیره متهم کردن را با «روشنگری» و اتحاد جایگرین کنیم؛ بیشتر نتیجه میدهد. باور کنید. شاد باشید. صادق ج.