یه خرده وقت بگذارید و فکر کنید چرا میخواهید ازدواج کنید؟ بگذار بهتر بپرسم چرا میخواهید برای خوابیدن با کسی ازدواج کنید؟ چند گزینه که فکر میکنم برای پاسخ به این سوالها وجود داره این زیر نوشتم. کدامیک از اونها دلیل شماست و چرا؟ چه دلیلهای دیگری دارید؟
1- به سادگی به خاطر اینکه یک دستور دینی هست.
2- به خاطر اینکه به نظرتون این کار اخلاقی نیست.
3- از عواقب اجتماعی این کار میترسید. یعنی نگران آبروتون هستید و نگران از عکس العمل خانوادتون هستید.
4- فکر میکنید هدف از خوابیدن با کسی بچه دار شدن است و این در چارچوب خانواده بهتر شکل میگیرد.
5- برای اینکه رابطه خارج از چارچوب ازدواج، غیر قانونی است.
۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۰, پنجشنبه
۱۳۸۸ اردیبهشت ۹, چهارشنبه
پرسش از بدیهیات
بعضی از باورهای مدرنیته آنچنان در وجودمان نهادینه شده که آنها را واقعیتهای مسلم و بدیهی میپنداریم. گاهی وقتی با دیدگاههای پیش از آن برخورد میکنیم گویا پا به دنیای عجایب گذاشته ایم. باورهایی که تا همین صد سال پیش و شاید هم کمتر پایههای بینش و ساختار اجتماعیمان را شکل میدادهاند. یک مثال کوچک آن امیال و رفتارهای جنسیمان هست که آنچنان متاثر از گفتمان مدرنیته شده که دیگر گفتمانها، به خصوص گفتمان پیش از مدرنیته ( عمدا به دلیل بار معنایی سنتی از این کلمه استفاده نمیکنم) به نظر متعلق به جامعهای دیگر و یا دنیایی دیگر است. به هر حال به نظرم جا دارد فکر کنیم به ساختارها و دانسته های مدرنی که مسلم میپنداریم و جز آن برایمان غیر قابل درک و فهم است. بعضی وقتها خوب است بدیهیاتمان را مورد پرسش قرار دهیم.
۱۳۸۸ اردیبهشت ۸, سهشنبه
انتظارات بیجا
شاید باید یاد بگیرم زیاد آرمانگرا نباشم. بضاعتمان همین هست که هست. چرا توقع دارم که "روشنفکر" مان روشنفکر باشد؟ یا استاد دانشگاهمان حداقل چهار تا کتاب درست حسابی رشته خودش را خوانده باشد یا دانشجوهای مملکت، همه اش به فکر یاد گرفتن باشند؟
من نمیدانم چه اتفاقی افتاده که پر توقع شدهام؟ چرا مثلا باید انتظار داشته باشم کاندیدای ریاست جمهوری درست و حسابی بگوید وقتی رییس جمهور شد دقیقا قرار است چه خاکی بر سر اقتصاد، آموزش، بهداشت و ... آن مملکت بریزد؟ یا اینکه یک نفر جواب بدهد که مثلا در زندان مشهد چه خبر است؟
نمیدانم چرا توقع دارم ملت در وبلاگهایشان کمتر فحش بدهند و شخصیت یکدیگر را کمتر به گه بکشند. نمیدانم چرا انتظار دارم آقای "روشنفکر" معروف وبلاگنویس هیزی خودش را از جنسی متفاوت از هیزی کارگر بدبختی که کنار میدون نشسته ندونه حتی اگر بلد باشه از کلمات زیباتری استفاده کنه در وصف اون.
واقعا من چه آدم متوقعی هستم. بساطم رو جمع کنم برگردم سر پیپرهای باقی مونده آخر ترمم که دور میکنیم شب را و روز را هنوز را...
من نمیدانم چه اتفاقی افتاده که پر توقع شدهام؟ چرا مثلا باید انتظار داشته باشم کاندیدای ریاست جمهوری درست و حسابی بگوید وقتی رییس جمهور شد دقیقا قرار است چه خاکی بر سر اقتصاد، آموزش، بهداشت و ... آن مملکت بریزد؟ یا اینکه یک نفر جواب بدهد که مثلا در زندان مشهد چه خبر است؟
نمیدانم چرا توقع دارم ملت در وبلاگهایشان کمتر فحش بدهند و شخصیت یکدیگر را کمتر به گه بکشند. نمیدانم چرا انتظار دارم آقای "روشنفکر" معروف وبلاگنویس هیزی خودش را از جنسی متفاوت از هیزی کارگر بدبختی که کنار میدون نشسته ندونه حتی اگر بلد باشه از کلمات زیباتری استفاده کنه در وصف اون.
واقعا من چه آدم متوقعی هستم. بساطم رو جمع کنم برگردم سر پیپرهای باقی مونده آخر ترمم که دور میکنیم شب را و روز را هنوز را...
۱۳۸۸ اردیبهشت ۶, یکشنبه
ما و مردم و انتخابات
از فضای احساساتی که بعضیها برای انتخابات راه اندازی کردهاند خوشم نمیآید. جملات بسیار پرطمطراق و شعرگونه و شعاری. غلو کردن. و مهمتر از همه جمعی کوچکی رو همه ایران پنداشتن و سرخوش بودن از اینکه ملت همه بیدار شدهاند و بار دیگر لبیک گویان در حال پیوستن به اردوگاه " اصلاحات" هستند.
اصلا مطمئن نیستم که چقدر فضای مجازی اینترنت میتواند بازتاب آنچه باشد که واقعا در جامعه دارد اتفاق میفتد. قضیه وقتی بیشتر نگران کننده میشود که ماهایی که ایران نیستم و اینترنت تنها ابزار ارتباطیمان هست، نظرات افراد در وبلاگها را نقطه نظر عموم جامعه بگیریم و کمی ذوق کنیم.
مسافرانی که از ایران میآیند داستانهای دیگری از مردم میگویند. این همه حرف وحدیث در خصوص انتخابات ظاهرا خیلی در میان مردم کوچه و بازار باب نیست. از این میترسم که دنیایی در این اینترنت مجازی برای خودمان ساخته باشیم که با آنچه در در دنیای واقعی در حال اتفاق است بسیار متفاوت باشد. اگر چنین باشد مثل این میماند که برای خودمان فانتزیهای شعف آور بسازیم با این توهم که واقعی هستند. ولی بعدش آن چنان در ذوقمان خواهد خورد که تا مدتها نطقمان کور میشود. و بعد از آن شروع میکنیم به زمین و زمان و مردم فحش دادن بدون اینکه متوجه باشیم که اشتباه از ما و تصویری بود که از مردم ساختیم.
یادمان باشد مردم آن بیرون که تعدادشان خیلی خیلی بیشتر از ماست و از فضای مجازی ما هم خیلی فاصله دارند، امکان دارد کاملا طور دیگری فکر کنند.
اصلا مطمئن نیستم که چقدر فضای مجازی اینترنت میتواند بازتاب آنچه باشد که واقعا در جامعه دارد اتفاق میفتد. قضیه وقتی بیشتر نگران کننده میشود که ماهایی که ایران نیستم و اینترنت تنها ابزار ارتباطیمان هست، نظرات افراد در وبلاگها را نقطه نظر عموم جامعه بگیریم و کمی ذوق کنیم.
مسافرانی که از ایران میآیند داستانهای دیگری از مردم میگویند. این همه حرف وحدیث در خصوص انتخابات ظاهرا خیلی در میان مردم کوچه و بازار باب نیست. از این میترسم که دنیایی در این اینترنت مجازی برای خودمان ساخته باشیم که با آنچه در در دنیای واقعی در حال اتفاق است بسیار متفاوت باشد. اگر چنین باشد مثل این میماند که برای خودمان فانتزیهای شعف آور بسازیم با این توهم که واقعی هستند. ولی بعدش آن چنان در ذوقمان خواهد خورد که تا مدتها نطقمان کور میشود. و بعد از آن شروع میکنیم به زمین و زمان و مردم فحش دادن بدون اینکه متوجه باشیم که اشتباه از ما و تصویری بود که از مردم ساختیم.
یادمان باشد مردم آن بیرون که تعدادشان خیلی خیلی بیشتر از ماست و از فضای مجازی ما هم خیلی فاصله دارند، امکان دارد کاملا طور دیگری فکر کنند.
۱۳۸۸ اردیبهشت ۴, جمعه
شریعتی و دموکراسی
"..رژیمهای انقلابی جدید، هرگز سرنوشت انقلاب را پس از پیروزی سیاسی که بسیار سطحی و مقدماتی است بدست لرزان دموکراسی نمیسپارند و به آرا اکثریتی که هنوز رای ندارند و اگر رای دارند هنوز ارتجاعی است تکیه نمیکنند، چه، سخن از یک جامعه عقبمانده سنتی است که در آن انقلاب شده است و در اینجا هنور روح جمعی خانوادگی و قبیلهای و قومی ( سوسیالیسم دورکهیم) بر استقلال فردی (اندیویدوالیسم دورکهیمی) چیره است و در این مرحله اجتماعی، هر جمعی-خانواده یا قبیله- یک رای دارند زیرا یک قبیله یک شخص است و یک "رای"، و بقیه هم "راس"اند و دموکراسی نمیتواند بین "رای" و "راس" فرق بگذارد و جامعه شناسی سیاسی جایی سراغ ندارد که شماره راس ها و رایها مساوی باشد، حتی در غرب امروز و پس از دویست سال که از انقلاب فرانسه میگذرد"
علی شریعتی، امت و امامت، انتشارات قلم، اسفندماه 58، ص 171.
علی شریعتی، امت و امامت، انتشارات قلم، اسفندماه 58، ص 171.
۱۳۸۸ فروردین ۳۱, دوشنبه
"نا" گذرنامه
صحبت سر برنامه های تعطیلات تابستونی بود.
همکلاسی مصری: برای یک کارآموزی به یک سازمان غیردولتی در سوییس میروم.
همکلاسی پاکستانی: میروم لبنان برای زبان عربی.
همکلاسی ترک: دلم برای خانواده ام تنگ شده میروم آنها را ببینم.
معلم عربی از من میپرسد نمیخواهی بروی یک کشور عربی؟ حیف است. آنجا بیشتر چیز یاد خواهی گرفت. و من فکر میکردم که من نه ترکم، نه پاکستانی و نه مصری ( اروپایی و آمریکایی پیشکش) که بتوانم با خیال راحت ویزای چندبار ورودم را با اعتماد به نفس به مسئولان آمریکایی نشان بدهم هر بار که میروم و برمیگردم. من یک "نا" گذرنامه ایرانی دارم با یک ویزای یک بار ورود. با افتخار و سربلندی! هر دفعه بخواهم از این کشور خارج شوم باید دوباره بروم از کنسولگری دولت علیه آمریکا! ویزا گدایی کنم حال اگر لطف کنند و ویزا بدهند و علاوه بر آن ماهها استرس کلیر! شدن رو به روح و روانمان وارد نکنند. من حالا حالاها باید با غرور ملی منهدم شده در این جا بمانم.
همکلاسی مصری: برای یک کارآموزی به یک سازمان غیردولتی در سوییس میروم.
همکلاسی پاکستانی: میروم لبنان برای زبان عربی.
همکلاسی ترک: دلم برای خانواده ام تنگ شده میروم آنها را ببینم.
معلم عربی از من میپرسد نمیخواهی بروی یک کشور عربی؟ حیف است. آنجا بیشتر چیز یاد خواهی گرفت. و من فکر میکردم که من نه ترکم، نه پاکستانی و نه مصری ( اروپایی و آمریکایی پیشکش) که بتوانم با خیال راحت ویزای چندبار ورودم را با اعتماد به نفس به مسئولان آمریکایی نشان بدهم هر بار که میروم و برمیگردم. من یک "نا" گذرنامه ایرانی دارم با یک ویزای یک بار ورود. با افتخار و سربلندی! هر دفعه بخواهم از این کشور خارج شوم باید دوباره بروم از کنسولگری دولت علیه آمریکا! ویزا گدایی کنم حال اگر لطف کنند و ویزا بدهند و علاوه بر آن ماهها استرس کلیر! شدن رو به روح و روانمان وارد نکنند. من حالا حالاها باید با غرور ملی منهدم شده در این جا بمانم.
ترجمه متون علوم انسانی
اصولا خوندن جودیت باتلر کار سادهای نیست حتی برای اونهایی که زبون اولیشون انگلیسیه چه برسه به ماهایی که تازه داریم با انگلیسی به طور جدی سرو کله میزنیم. کتاب جندر ترابل ( نمیدونم میشه ترجمه اش کرد به دردسر جنسیت یا نه) رو من ترم گذشته مجبور بودم بخونم و درباره اش یه پیپر بنویسم.
برای خوندن و فهمیدن درست 30 صفحه اول کتاب من سه روز وقت گذاشتم تا درست بفهممش. وقتی دیدم بعضی جمله هاش فهمیدنش سخته سعی کردم ببینم ترجمه ای از فارسی در اینترنت پیدا میشه یا نه. تا شاید کار رو آسونتر کنه. نیتجه گشت و گذارها این کتاب بود. شروع کردم به خوندنش. علاوه بر انتخاب کلمات نامناسب برای معادل انگلیسی کلمات اینقدر جمله بندی ثقیل بود که بعد از خواندن چند صفحه متوجه شدم که متن انگلیسی برام قابل فهمتر تا متن فارسی.
بعدها همینطور چندبار چند کتاب ترجمه به خصوص متون فلسفی رو دیدم و باز هم به نظرم اومد که ترجمه ها در خیلی از موارد زبان سختتری از کتاب اصلی دارن و در خیلی موارد کلماتی استفاده میکنن که ظاهرا ساخته مترجم در همون زمانه. من نمیدونم آیا این روش ترجمه در بلند مدت به نفع انتقال دانش به زبان فارسیه یا برعکس به جایی منتهی میشه که افراد ترجیح میدن یا بیخیال خوندن بشن یا در صورتی که خیلی مشتاق باشن به زبان اصلی بخونن. از اونجایی که خوندن به زبان انگلیسی بین اساتید دانشگاه هم خیلی باب نیست چه برسه به دانشجو من فکر میکنم اگه یه بازنگری در ترجمه متون علمی به خصوص علوم انسانی صورت نگیره نتیجه اش عدم انتقال به روز دانش خواهد بود. یعنی وضعیتی که تقریبا الان وجود داره.
برای خوندن و فهمیدن درست 30 صفحه اول کتاب من سه روز وقت گذاشتم تا درست بفهممش. وقتی دیدم بعضی جمله هاش فهمیدنش سخته سعی کردم ببینم ترجمه ای از فارسی در اینترنت پیدا میشه یا نه. تا شاید کار رو آسونتر کنه. نیتجه گشت و گذارها این کتاب بود. شروع کردم به خوندنش. علاوه بر انتخاب کلمات نامناسب برای معادل انگلیسی کلمات اینقدر جمله بندی ثقیل بود که بعد از خواندن چند صفحه متوجه شدم که متن انگلیسی برام قابل فهمتر تا متن فارسی.
بعدها همینطور چندبار چند کتاب ترجمه به خصوص متون فلسفی رو دیدم و باز هم به نظرم اومد که ترجمه ها در خیلی از موارد زبان سختتری از کتاب اصلی دارن و در خیلی موارد کلماتی استفاده میکنن که ظاهرا ساخته مترجم در همون زمانه. من نمیدونم آیا این روش ترجمه در بلند مدت به نفع انتقال دانش به زبان فارسیه یا برعکس به جایی منتهی میشه که افراد ترجیح میدن یا بیخیال خوندن بشن یا در صورتی که خیلی مشتاق باشن به زبان اصلی بخونن. از اونجایی که خوندن به زبان انگلیسی بین اساتید دانشگاه هم خیلی باب نیست چه برسه به دانشجو من فکر میکنم اگه یه بازنگری در ترجمه متون علمی به خصوص علوم انسانی صورت نگیره نتیجه اش عدم انتقال به روز دانش خواهد بود. یعنی وضعیتی که تقریبا الان وجود داره.
اشتراک در:
پستها (Atom)