فكر ميكنم وقتی داریم از حجاب صحبت میکنیم باید تکلیفمون رو روشن کنیم که داریم درباره کدوم حجاب صحبت میکنیم چون هر کدومش میتونه مسیر و هدف یک بحث رو ( نه لزوما بحث علمی) رو تغییر بده.
حجاب به عنوان سمبل یک عقیده سیاسی ( پرچم مبارزه با امپریالیسم غرب و استعمار)
حجاب به منزله یک انتخاب کاملا شخصی مذهبی (تبعیت از یک دستور الهی) یا
حجاب به عنوان یک مد ( جهت چند برابر کردن زیبایی که معمولا با آرایش غلیظ استفاده میشه) یا
حجاب فقط به عنوان یک عادت سنتی فرهنگی و یا اینکه
حجاب به عنوان یک نشانه هویت و متفاوت بودن از دیگران ( مثل نوع لباس پوشیدن متفاوت هیپیها و یا پانکها)
به نظر من استفاده از مفهوم حجاب بدون متمایز کردن معانی مختلفی که بهش اطلاق میشه این خطر رو ایجاد میکنه که یک سری گزارههای تکراری درباره مفهومش و عملکردش تولید بشه بدونه اینکه ما رو به یک رویکرد جدید دربارهاش برسونه. چگونگی ارتباط با یک فرد محجبه هم بوسیله آدمها و گروههای مختلف ( به خصوص ایرانی) به نظرم خیلی میتونه مرتبط باشه به چطوری دیدن حجاب یک فرد محجبه. اصلا وارد بحث اخلاقی چگونگی برخورد با یک فرد محجبه توسط ایرانیها نمیخوام بشم. فقط میخوام بگم که معنایی که اون حجاب به ذهن آدمها متبادر میکنه خیلی مهمه که کدوم یکی از این تعاریف باشه. و البته نمیشه زمینه تاریخی نگاه آدمها رو به راحتی عوض کرد تا وقتی که اون تصویر و تعریف همچنان داره در یک زمینه اجتماعی، سیاسی بازتولید میشه.
۵ نظر:
تعابير جالبي از حجاب داشته ايد ، دقيقا خيليها نه فلسفه اي براي موافقت باهاش دارن نه فلسفه اي براي موافقت با اون ، مثل هزاران مسئله ديگر در ايران عزيز در اين زمينه هم همراه باد هستند
حجاب یک الزام مذهبی و عرفیه.
هر چیزی وقتی جنبه ی اجبار پیدا کنه نتیجه ی کاملا عکسی میده
ميشه ازت بخوام بيشتر از حجاب بنويسي؟
شاید (به نظر من به احتمال خوبی) نظر شارع مقدس به همین چند پهلو بودن حجاب بوده باشد. زیبایی قضیه اتفاقا به همین کارکردهای چند گانه است. مگر میشود حجاب را به امر فردی محض فروکاست؟
ارسال یک نظر