ظلمی میشود غیر انسانی. هیچ توضیح و توجیه دینی و سیاسی و اجتماعی هم آن را قابل پذیرش نمیکند و ابعاد این ستم غیر انسانی کاهش پیدا نمیکند. تا این جای داستان بسیاری از کسانی که به حقوق انسانی اعتقاد دارند احتمالا این ظلم را محکوم و تقبیح میکنند. ولی برخی از عکسالعملها به این عمل روی دیگر سکه را نشان میدهد. این واکنشها میگوید که این عمل غیر انسانی است چون ۱- قربانی یک زن بوده است ( تبعیض جنسی) ۲- قربانی مومن و مسلمان بوده است ( تبعیض مذهبی) ۳- قربانی دانشجوی دکترا بوده است ( تبعیض طبقاتی/ تحصیلی) ۴- قربانی فعال سیاسی بوده است ( تبعیض سیاسی/ برتری خواص بر عوام). حال تصور کنید که یک مرد غیر مذهبی تحصیل نکرده مشروب خورده است و مست کرده و شلاق خورده است. به نظر من اگر ابعاد تقبیح کردن دومی به اندازه اولی نیست باید از خودمان با رو راستی بپرسیم چرا؟ در میزان انسان بودن دومی شک داریم؟ یا به نظرمان شلاق و تازیانه در موارد خاصی فقط ناپسند است؟ و در مواردی حتی قابل توجیه است؟ به نظر من پاسخ به این سوالها تا حدودی مشخص میکند که ما چه اندازه در واکنش به یک خبر و واقعه غیر انسانی بدون جانبداری و صرفا بر اساس وظایف انسانیمان عمل میکنیم و یا ملاحظات سیاسی و مذهبی و اقتصادیمان تعیین میکند چگونگی عکسالعملمان را.
پ.ن:
نمونههایی از واکنشها و حمایتهایی که اشاره کردم:
مرتبط: تیتر جرس پنجاه ضربه شلاق بر پیکرسمیه توحیدلو دانشجوی دکترای جامعه شناسی
بیانیه اعتراضی انجمن اسلامی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران شلاق ها صدای عزت توحیدلو و سبب خیر کثیر شد
و این مطلب در سایت کلمه تکذیب دروغ پردازی جدید رسانه های اقتدارگرا: حکم ننگین کاملا اجرا شده / سمیه توحیدلو را یک مرد شلاق زد که بخشی از آن چنین میگوید : «وی افزود: ای کاش اقتدارگرایان به جای اینکه دستپاچه شوند و اصل ماجرا را دروغ بخوانند، اینقدر دغدغه اسلام و قانون داشتند که میپرسیدند به چه حقی یک مرد بر بدن این زن مسلمان شلاق زده؛ چطور جرات کردهاند در پرونده قضایی ایشان به دروغ بنویسند که زن منشی دادگاه این شلاق را زده؛ چگونه آن دادیار نامرد توانسته بر بدن این خانم چادری که در حال قرآن خواندن بوده شلاق بزند و چطور شرم نکرده که در میانهی شلاق زدن، قرآن را به زور از دست او گرفته است و چطور …»
پاسخ آقای داریوش محمدپور به مطلب من: اگر تظلم هم مبنایاش تبعيض باشد، ناحق است
( من البته در متن نوشتهام برخی از عکسالعملها و این واکنشها در جملهی بعدی به طور واضح اشاره به برخی از عکسالعملهای جمله قبلش دارد ولی برای باز هم برای روشنتر شدن منظورم دو لینک را اضافه کردهام)
پ.ن:
نمونههایی از واکنشها و حمایتهایی که اشاره کردم:
مرتبط: تیتر جرس پنجاه ضربه شلاق بر پیکرسمیه توحیدلو دانشجوی دکترای جامعه شناسی
بیانیه اعتراضی انجمن اسلامی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران شلاق ها صدای عزت توحیدلو و سبب خیر کثیر شد
و این مطلب در سایت کلمه تکذیب دروغ پردازی جدید رسانه های اقتدارگرا: حکم ننگین کاملا اجرا شده / سمیه توحیدلو را یک مرد شلاق زد که بخشی از آن چنین میگوید : «وی افزود: ای کاش اقتدارگرایان به جای اینکه دستپاچه شوند و اصل ماجرا را دروغ بخوانند، اینقدر دغدغه اسلام و قانون داشتند که میپرسیدند به چه حقی یک مرد بر بدن این زن مسلمان شلاق زده؛ چطور جرات کردهاند در پرونده قضایی ایشان به دروغ بنویسند که زن منشی دادگاه این شلاق را زده؛ چگونه آن دادیار نامرد توانسته بر بدن این خانم چادری که در حال قرآن خواندن بوده شلاق بزند و چطور شرم نکرده که در میانهی شلاق زدن، قرآن را به زور از دست او گرفته است و چطور …»
پاسخ آقای داریوش محمدپور به مطلب من: اگر تظلم هم مبنایاش تبعيض باشد، ناحق است
( من البته در متن نوشتهام برخی از عکسالعملها و این واکنشها در جملهی بعدی به طور واضح اشاره به برخی از عکسالعملهای جمله قبلش دارد ولی برای باز هم برای روشنتر شدن منظورم دو لینک را اضافه کردهام)
۲ نظر:
دقيقا درست مي گيد .من هم با شما موافقم .سيما از تهران
تبعیض که مطمینن درست نیست ولی تاکیدها روی فیلان و بیسار بودن شخص مورد نظر، به خودی خودشون بد نیستند. برای بخشی از جامعه لازمه که ببینن که وقتی قوانین وحشیانه حاکم باشن، بالاخره توحششون روزی دامنگیر همه میشه، حتی اونایی که فیلان و بیسار هستند.
ارسال یک نظر