سالها را برای چه میشمارم؟ خب پنج سال شده باشد. کسی به هیچ جایش نمیگیرد. حالا هی روزها را شمرده باشی. هی یادت باشد که پنج سال گذشته و تو برنگشتهای. پنج سال برایت پنجاه سال باشد. آن یکی که سی سال است نرفته است حتما با پوزخند به این عدد پنج نگاه میکند و در دلش میگوید چه حقیر. ولی لعنتی هی خودش را در چشمت میکند که پنج سال است. پنج سال آزگار.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر