۱۳۸۹ شهریور ۲۰, شنبه
توالت ایرانی/فرنگی
دیشب خواب دیدم همه توالتها ایرانیان. دربه در دنبال یک توالت فرنگی میگشتم. وحشت از پیدا نشدنش مستولی شده بود. توالتهای ایرانی غریبه و ترسناک بودن. رسما خوابم به کابوس بدل شده بود. مثل فیلم های سفید و سیاهی که مکانهای ترسناک را با سایه روشنهایی بیشتر و کلوزآپها رمزآلود و ترسناک میکنند. تصاویر توالتهای ایرانی هم در خوابم همینطور بود. تنها بودم. و به خودم نهیب میزدم که تا همین چهارسال پیش هر روز در دانشگاه و خانه همین توالتهای ایرانی بود و مشکلی نداشتی. ولی باز هم آروم نمیشدم. نمیدانم چه شد که از خواب پریدم. باید به دستشویی میرفتم. از اتاق تا به توالت برسم یک لحظه فکر کردم نکند حالا اینجا توالت ایرانی باشد آنوقت چه خاکی به سر کنم. خوشبختانه توالت فرنگی بود و قضای حاجت شد. ولی کی فکرش را میکردم توالت ایرانی چنین چیز مخوفی باشد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۱ نظر:
بابا توالت فرنگی....!
ارسال یک نظر