۱۳۹۰ فروردین ۲۴, چهارشنبه

چشمهایت...

روزهای اول زل زدن تو چشمات سخت بود، نمیتونستم، زود نگاهم رو میدزدیدم. شاید خجالت میکشیدم. شاید هم داغی نگاهت رو تاب نمیاوردم. ولی این روزها تو چشمات خیره میشم برای ساعتها یا نمیتونم ازشون دل بکنم یا دنبال سوالهای بیجوابم میگردم.